چکیده:
امروزه جنگ به یکی از مهم ترین معرف های خاورمیانه در رسانه های غربی تبدیل شده است. با این حال، جنگ که به شکلی نازیبا، تصویری هولناک از خاورمیانه در اذهان عمومی به وجود آورده، به شکلی عادی در زندگی ساکنان خاورمیانه تکرار می شود. از طرفی جنبش های ضد جنگ در غرب انگشت اتهام خود را هم به سوی گروه های تروریستی این سوی عالم و هم سیاست مداران جنگ طلب خود نشانه رفته اند. این مقاله با تاکید بر روزمره شدن جنگ (به عنوان پدیده ای فرهنگی و چندبعدی) در خاورمیانه و ضد جنگ در جوامع غربی (به ویژه امریکا) به بررسی این موضوع در چهار فصل می پردازد. به عبارت دیگر فرض اصلی نویسنده چنین است: جنگ به عنوان مفهومی فرهنگی در جوامع خاورمیانه (با تاکید بر ایران) همچون کلیتی بر زندگی مردم سایه انداخته؛ به نحوی که به بخشی از زندگی روزمره آنها تبدیل شده است. در مقابل «ضد جنگ» در جوامع غربی (با تاکید اصلی بر جامعه امریکا)، در همین وضعیت و موقعیت قرار دارد. به همین منظور در این مقاله، از رویکردهای نظری مارکس، وبر، زیمل، لوکاچ، دوسرتو، فوکو، هال و فیسک استفاده می شود. داده های این مقاله در شرایط سال 1387 و به کمک روش های کیفی (گفتگو، مشاهده و تحلیل خبر) جمع آوری شده اند.
خلاصه ماشینی:
"اما چرا این مسئله اتفاق میافتد؟چرا جنگ(در معنای کلی)در خاورمیانه چزئی از زندگی روزمرۀ مردم شده است؟چرا جنبشهای ضد جنگ در زندگیمردمان این منطقه مسئلهای کماهمیت است؟و چرا این جنبشها و تلاشها به جای جوامعخاورمیانه در مغربزمین محقق شده است؟ در همین راستا و در میان جوامع خاورمیانه در حالی که به نظر میرسد ایران به عنوانکشوری امن و باثبات،به دور از هیاهو و تهدیدهای جنگ قرار گرفته باشد،اما در حقیقتهیچگاه از چنین وضعیتی دور نیز نبوده است.
در نهایتاینکه با بازگشت به آنچه فیسک در مورد پتانسیل اعتراض در فرهنگ عامه گفته بود میتوان چنین نتیجه گرفت دومین دستهبندی او یعنی سیاست مخالفت عامه-که خود وی نیز بر آنتأکید داشت-رویکردی است که برای مقاومت در مقابل این شیواره شدن در امریکا به کار میرود و سبب تولید،توزیع و تکثیر نهضتهای ضد جنگ در این جامعه شده است؛به عبارتدیگر این مقاومت در چهارچوب نظم سیاسی موجود،نه به قصد براندازی یا حرکت رادیکالبلکه در راستای سیاستی اصلاحی و پیشرونده عمل میکند و به همین دلیل است که در جامعهامریکایی-با آن توصیفاتی که در مورد منشأ جنگافروزیاش گفته شد-مقاومت در مقابلجنگ امکان ظهور مییابد.
مقاومت در مقابل این پدیده به علت شکل جامعه ما(بر اساسرویکرد فیسک)شکل نمیگیرد،و این مقاومت درست در فرهنگی تولید میشود که خودتولید کنندۀ جنگ بوده است؛به همین دلیل هم بررسی نسبت جنگ با زندگی روزمره در اینمقاله به یک مطالعه مقایسهای میان جوامع خاورمیانه و امریکا بدل شد."