خلاصه ماشینی:
"بخش دوم کتاب،بازی و بازی کردن:گونهگونیها،شامل چهارفصل است(فصل ششم تا فصل نهم)که در فصل ششم نویسنده بهنظر گسترش یافتۀ خود دربارۀ بازی میپردازد و از پیوند مقولههایبنیادی بازی باهم سخن به میان میآورد و معتقد است این مقولههاهمیشه از هم جدا نیستند و کاملا آمادگی آمیزش را دارند حتی اگرظاهرا باهم در تضاد باشند.
در نمونۀ پیوندهای ممکن او از آمیزش بازیهای بخت و اقبال وسرگیجه و رقابت و شبیهسازی صحبت میکند و معتقد است که اینآمیزش به ضرر هیچ یک از آنها تمام نمیشود و سرانجام ازپیوندهای بنیادی سخن میگوید که ظاهرا پیوندهای لحظهاینیستند و در اصل با تمام تفاوتهای ظاهری پیوندی پایدار دارند؛مانند بازیهای رقابتی و بازیهای مبتنی بر بخت و اقبال.
در ادامه نویسنده از دنیای موازیای سخن میگوید که انسان ازطریق بازی به آنها وارد میشود و خود را تخلیۀ روانی میکند ودوباره به زندگی واقعی بر میگردد.
نویسنده این تحول را ناشی از دست یافتن انسان به مفهوم کیهان&%26027KHJG260G% نویسنده عنوان میکند که بازیهایی که از عصرجوامع ابتدایی تاکنونن دوام یافتهاند ممکن استپسماندههای فرهنگی تلقی شوند ولی قاطعانهمیتوان گفت که هرگز در زمان خود سرگرمیهایکودکانه نبودهاند و کارکردهای اجتماعی داشتهاند کهاین کارکردها در طول زمان دگرگون شدهاند ولیسرشت آنها دست نخورده باقی مانده است.
نویسنده نتیجه میگیرد که با وجود مخالفتهایی که با بازیهایبخت اقبال میشود این بازیها بر زندگی مردم تأثیری غیرقابل انکاردارند و در مقایسه با بازیهای رقابتی که برای دولتها هزینهبرهستند به آنها سود میرسانند."