خلاصه ماشینی:
"بایرامی نیز در دفاع از خود میگوید که حوزۀ کار او تاریخ نیستو تاریخ ننوشته،بلکه از واقعیتت تاریخی فقط به مثابه دستمایهایاولیه برای نوشتن داستانی غیررئالیستی استفاده کرده است.
اما به جای استفاده از فرصت پیشآمده،به جدالی خصوصی روی آوردند؛جدالی که مطبوعاتی کردن آنفایدهای برای خوانندۀ علاقهمند به تاریخ و ادبیات ندارد،جز اینکهچشم او را بار دیگر به یکی از غمانگیزترین جنبههای واقعیتروشنفکری ما بگشاید.
3. و سرانجام ناپسندترین جنبۀ جدال اینکه دو طرف دراتهامتراشی و پاپوش دوزی برای یکدیگر نیز میکوشند،تا خواننده بهوضوح ببیند که این رفتار چگونه رفتهرفته از سایر عرصههای زندگیجمعی ما به حیات فرهنگیمان نیز سرایت کرده است.
باید از دو طرف بحث پرسید که آیا میتوانند آرزوکنند این شیوۀ گفتوگو در فضای فرهنگی ما عمومیت یابد و آیا بهگمان خود،الگوی خوبی به جوانترهایی که احیانا مطالب آنها رامیخوانند تا نوشتن بیاموزند،ارائه کردهاند؟ سعید رضوانی در شمارههای اخیر مجله بحثی بود بین آقایان کاوه بیات و محمد رضابایرامی دربارۀ رمان تاریخی مردگان باغ سبز که کتابی است دربارۀدوران پیشهوری به قلم آقای بایرامی."