خلاصه ماشینی:
"» تئودور خیلی با حوصله است و از آن مهمتر خیلی خوب بلد استحرفهایش را تفهیم کند و تا وقتی که مسئلهای را برای مخاطبشروشن نکند،از توضیح و تشریح و مثال آوردن دستبردار نیست!بهعبارتی،انتقال دانستههایش را از هیچکس دریغ نمیکند و اتفاقا اینویژگی تئو بسیار به کار نویسنده میآید تا به این وسیله کلماتی را کهبرای مخاطبان نوجوان بیگانهاند،در پاورقی توضیح ندهد.
اما سندی کو،همصحبت تئو در جملههای بالا،از این جهت حوصله میکند و به همۀ حرفهای او گوش میدهد که به یک سریاطلاعات نیاز دارد تا راهحلی برای مشکلش پیدا کند.
تئودور بون به اندازۀ یک وکیل سرشناس موکل دارد؛موکلاننوجوانی که کارمزدی نمیپردازند و بیشتر مواقع به مشاورۀ حقوقینیاز دارند؛از همان سندی کوی بیچاره گرفته تا خانم گلوریای دفتردار(که نوجوان هم نیست)و یا هالی،یکی از دختران زیبای مدرسه کهتئو برای پیگیری ماجرای فرار کردن سگش تا دادگاه حیواناتهمراهیاش میکند."