خلاصه ماشینی:
"آنها چطوری علم را بخیه میکنندبه پیشفرض قراردادی انسان؟ما که این انسان را علما ازقرآن میگیریم،نمیتوانیم علم را به آن بخیه کنیم؟از دیدگاهخودمان هم علمی خواهد بود ولی از دیدگاه غرب علمی نیست!&%29205FYKG292G% رابطه این موضوع با حکم به قول فلان،اصلا در علوم انسانیجایی مستقل از به قول فلان ندارد،اما در علوم تجربی کهاینطور نیست!در سایر علوم اینطوری نیست،الان شما بگوییزمین کروی است به قول فلان،به تو نمیخندند؟!اسم یکدانشمندی را بیاوری و بگویی به قول فلان دانشمندی کهاعدامش کردند،کره زمین کروی است،شما خودت زمین را باماهواره میبینی،کرویبودنش را لمس میکنی،به قول فلانندارد!اما در علوم انسانی اینگونه نیست،چون انسان است،روابط درونیاش دیده نمیشود.
{/«فأی الفریقین أحق بالأمر آن کنتم صادق الذین آمنواو لم یلبسو ایمانهم بظلم اولئک لهم الامر»«و کیف أخافواما اشرکتم»«و لا تخافون أنکم أشرکتم بالله ما لم ینزل بهسلطانا»/}من باید قرص و قائم باشد دلم یا تو؟تو که برمبناییک قرارداد آوردی و بعد تجربهای روی آن آوردی؟من کهمیتوانم هزار تجربه رویش بیاورم چون نظر من به واقعیتنزدیک است،پس به وسیله حجیت شرعی مطالب را درمیآوریدو بعد از آن در بستهبندی تجربه میفرستیم به دانشگاه وعلمیاش میکنیم؛یعنی اگر این بستهبندی رویش نباشد کلمهعلم را نمیتوانید اضافه کنید،چون عالم دانشگاه تجربه است، رابطه علوم انسانی و طبیعی چگونه است؟رابطهشان رابطه آقاو نوکر است،رابطهاش تسلیم ولایت مطلقه علوم انسانی استبر علوم تجربی،ولایت مطلقه میخواهی این است."