چکیده:
تاریخ یکی از دانش های بشری ا ست و تاریخ نویسی یکی از ابزارهای مهم انتقال تجربیات و فهم زندگی بشر به شمار می رود که از دیرباز بسیاری از افراد و متون، به ثبت و ضبط آن همت گمارده اند. در این میان، کتب ادیان ابراهیمی به طور عام و قرآن کریم، به طور خاص از جمله متونی هستند که مفادی تاریخی را به همراه دارند. از سویی دیگر متون دینی نظیر قرآن، در پی انسان سازی و بیان آمده اند و بیهود گی و زیاده گویی در آن ها راه ندارد. قرآن کتاب زندگانی و الگوی مسلمانان است و همه علوم در آن نهفته است و برداشتن پرده های ابهام از هر چیزی در لوای آن میسر است. این مقاله با بازخوانی دقیق تر سوره مبارکه یوسف[ع)، به عنوان سوره ای تاریخی از قرآن، در تلاش است تا به ویژگی های الگوی روایت تاریخی از منظر قرآن کریم دست یابد. مقاله ی پیش رو، ابتدا با تبیین نسبت میان روایت داستانی قرآن و روایت تاریخی مرسوم، نگاه مخاطب را به قابلیت الگویابی روایت تاریخی از میان الگوی روایت داستانی قرآن معطوف می دارد. سپس با تحلیل روایت داستانی سوره ی یوسف(ع)به مثابه ی الگویی برای روایت تاریخی، و دسته بندی نتایج به دست آمده، به توصیه هایی مناسب بهره گیری برای رسیدن به روایت مطلوب تاریخی دست می یابد. روشن گری، دارای پیام انسان ساز بودن، توجه به بندگی خدا به عنوان نخ تسبیح روایت تاریخی، توجه به غیب و قدرت الهی، درنظرگرفتن نقش شیطان در تاریخ، پرداختن به شخصیت های تاریخی و ارائه ی الگوها، گذشتن از حواشی روایی، ارجاع مدام به سنن الهی، و روایت منزل به منزل با جانب داری حق با محوریت نقاط عطف روایت بر اساس سیر توحیدی تاریخ از جمله ویژگی های روایات تاریخی قرآن کریم هستند که در این مقاله مورد توجه قرار دارند.
خلاصه ماشینی:
توجه قرآنکریم به تاریخ و سرگذشت اقوام، و قالبی که قرآن بدان وسیله به روایت تاریخ پرداخته است، این پرسشها را پیش روی آدمی قرارمیدهد که قالب مذکور چگونه قالبی است و چه ارتباطی با روایت تاریخی مرسوم دارد؟ آیا میتوان بر اساس شیوهی روایت قرآنکریم از تاریخ، به تبیین شیوهی روایت تاریخی مطلوب دستیافت؟ و اگر این امر ممکن است به چه صورت امکان مییابد؟ در ادامه سعی بر آن است تا با مطالعهی دقیق این قالب روایی و تحلیل مفاد آن، طبق الگوی ارائه شده در (شکل 1)، به پاسخ پرسشهای مورد نظر دست یابیم: 2 قصه و بیان تاریخی 2.
شاید بد نباشد قبل از پرداختن به وجوه قابل برداشت در باب روایت تاریخی از سورهی یوسف، ابتدا خلاصهی این داستان تاریخی قرآنی را به بیان علامه طباطبایی(ره) مرور نماییم: آری، یوسف بندهای بود خالص در بندگی، و خداوند او را برای خود خالص کرده بود، و به عزت خود عزیزش ساخته بود با اینکه تمامی اسباب بر ذلت و خواریش اجتماع کرد و او را در مهلکهها انداخت، و خداوند او را از همان راهی که به سوی هلاکتش میکشانید به سوی زندگی و حیاتش میبرد.
داستان یوسف نبی (ع) از کودکی او آغاز می شود اما تنها در کودکی به چند واقعهی اساسی اشاره میکند (یوسف، 4-21) و از سیر زندگی او به طور جهشی عبور می کند، چرا که پیام انسان ساز مورد نظر قرآن در لابهلای همین صحنه های اندک که در کنار هم تشکیل روایت را داده اند، محقق می شود و بیهوده است اگر به جزئیات غیر سرنوشت ساز دیگر پرداخته شود.