چکیده:
مدرنیته مفاهیم اساسی و مشترکی را شامل عقل گرایی، تجربه گرایی، اومانیسم، علم گرایی، سکولاریزم و قانون گرایی در بر می گیرد که تمامی نحله ها و اندیشه های مدرن بدان ها باور دارند و بدین ترتیب تشکیل دهنده بنیادهای مدرنیته می باشند؛ اما در عرصه عمل، مدرنیته با دو چهره جداگانه بر سر تقدم و تاخر یا اولویت بندی هر یک ظاهر گردید که به ضرورت های تاریخی و سیر تحول جوامع و پیش زمینه های آن باز می گردد. در حالی که در چهره نخست مدرنیته حول محور «دموکراسی» قرار دارد، چهره دوم آن بر «توسعه» تاکید می ورزد که بسیاری از مواقع آنها را در مقابل یکدیگر قرار داده است. برای جوامعی که ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نابسامانی دارند و برای جوامع در حال گذار، چهره دوم تجدد یعنی " توسعه " جلوه بارزتری داشته و در نهایت غلبه با این چهره بوده است. لذا جوامعی که بر این بعد از مدرنیته تاکید دارند، دستیابی به هر گونه پیشرفت و ترقی را مستلزم آماده نمودن شرایط آن به ویژه از بعد عینی می دانند که مهمترین آنها تمرکز قدرت و ثروت و مراکز تصمیم گیری در دست دولت، نظم، بوروکراسی، امنیت، وحدت ملی، ناسیونالیسم، عدالت اجتماعی و صنعتی شدن است. آنچه که در ایران سالهای 1320-1304 رخ داده است، غلبه چهره دوم مدرنیته بر چهره نخست آن یعنی دموکراسی بود که بنابر علل تاریخی و ساختاری، برای پایه گذاران آن از اولویت برخوردار بوده است. در این مقاله به نقش و علل استقبال نخبگان ایرانی به ویژه روشنفکران در شکل گیری گفتمان توسعه در سال 1304 در ایران خواهیم پرداخت که در واقع غلبه بر آرمانهای دموکراسی خواهی انقلاب مشروطیت بوده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین منظور از گفتمان توسعه،گفتمانی است که درون آن غلبه با نیروهایی خواهد بود که تنها رسالت دولت را رسیدن بهتوسعه اقتصادی در درجه نخست و سپس توسعه فرهنگی و اجتماعی دانسته که این مهمازطریق تمرکز قدرت و افزایش توان دولت درمقابل دیگر نیروها تحقق میپذیرد.
»(هدایت،1357:57) درواقع گفتمان توسعه در ایران با تاکید بر توسعه اقتصادی در درجه نخست و توسعهاجتماعی و فرهنگی در درجه دوم،هدف اولیه خود را بیرون آمدن از وضعیت عقبماندگی میدانست که چنین جنبشی از زمان عباس میرزا آغاز و همواره در بیان و نوشتههای تحصیلکردگان از غرب برگشته و دیگر نویسندگان{o1o}و فعالان سیاسی چون میرزاملکم خان،میرزا فتحعلی آخوندزاد،میرزا یوسف خان مستشار الدوله،میرزا حسن خانمشیر الملک پیرنیا،میرزا محمد علی خان نصرت السلطان دانش علی،میرزا عباسقلی خان{o(1)-در این زمینه میتوان به سفرنامهها و اندرزنامههای بسیاری اشاره کرد که توجه همگانی را به مساله عقبماندگی ایران و لزوم توسعهیافتگی جلب نموده است.
این طرز تفکر در مقاله اصلاحات اساسی(دسامبر 1300/1921 ش)شکل میگیرد ومقارن با تغییرات سیاسی مهمی در ایران سه اصل برای اصلاح فوری ایران پیشنهاد میشود:«1-تعلیم عمومی ملت،عمومیت فوقالعاده ورزشهای بدنی؛(کاوه،ش 4:2)2-استخدام فوری مستشاران فرنگی برای اصلاح ادارات دولتی و ملتی ایران و دادناختیارات کافی و قدرت لازم به آنها و حمایت جدی از ایشان؛(کاوه،ش 12:6)3-تقویت دولت مرکزی و فراهم آوردن اسباب دوام و استحکام آن و ایجاد امنیت محکمدر مملکت به هر ترتیبی که ممکن شود تا سکون و فراغتبالی پیدا شده و هوا براینقشههای اساسی اقدامات ملی صاف شود»(کاوه،ش 12:4)."