خلاصه ماشینی:
"2 غزالی(متوفی 505)در کتاب الاربعین فی اصول الدین(ص 6-96) بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی را در عداد مسائل کلامی و از اصول دین بشمار آورده است و مینویسد:مباحث این کتاب دو نوع است:علوم و اعمال،و برای هردو نوع موارد متعددی میشمارد،از قبیل یگانگی خدا، نماز،زهد،بخل و..
اولی علم اصول دین،و عبارت است از معرفت خدا؛پیامبر و معاد،لیکن به دلیل اینکه برخی از اهل سنت به جبر و برخی دیگر به تفویض قایل شدهاند،متکلمین امامیه در مقابل آنها عدل را مطرح نمودند و سپس عدل به تسامح در شمار اصول دین قرار گرفت.
2 شیخ صدوق عنوان«اصول عقاید»،شیخ مفید«اصول اسلامی»، ملاحمی خوارزمی(در صفحات 1 تا 345 از کتاب خود)«اساس عقاید دینی»،ابن خلدون«عقاید ایمانی»و شهید ثانی(متوفی 569)در کتاب حقائق الایمان(ص 44-161)«اصول ایمان»را دربارهء مسائلی به کار بردهاند که اصول دین از آنها تعبیر شده است.
3 در میان مذهب اسلامی معیار خاصی برای اصول دین بیان نشده است و به نظر میآید اهمیت ویژه و محوری بودن بعضی مسائل،یا شرایطی خاص،موجب به کاربردن اصطلاح اصول دین دربارهء آنها شده است؛ مانند مسئلهء عدل که به گفتهء طالقانی به دلیل اختلاف نظر میان دو مذهب مهم اسلامی(مجبره و مفوشه)در عداد مسائل اصول دین در مذهب امامیه قرار گرفته است.
نبوت را از ارکان اسلام،و امامت را از ارکان ایمان معرفی کرده ومیگوید:عصمت انبیا مورد اجماع مسلمین است،و امامیه دربارهء امام نیز قایل به عصمتاند،و امامت را از باب لطف بر خدا واجب میدانند.
امامیه در بعضی مسائل اصول اعتقادی با دیگر مذاهب اسلامی اختلاف نظر دارند،از آن جمله است عدم رؤیت خدا در جهان آخرت."