خلاصه ماشینی:
"از پژوهش در آثار اسماعیلیه به دست میآید که اساس باطنیگری-لا اقل از دیدگاه عدهای از باطنیان-بر این معنا استوار است که همهء احکام شریعت دارای باطنی مستور و مخفیاند و هرگاه کسی به ترقی روحانی نایل شود، اجازه دارد تا از ظاهر شریعت درگذرد و خود را در برابر هیچ حکمی از احکام اسلام مسئول نداند و همه را با کمک«تأویل»به معانی باطنی حمل کند،زیرا مقصود اصلی،وصول به باطن است و ظواهر،بهانه و دستاویزی بیش نیست؛چنانکه داعی بزرگ اسماعیلی،سنان بن راشد گفته است:«من عرف الصورة الباطنیة فقد عرف حکم الکتاب و رفع عنه الحساب و سقط عنه التکلیف»4(کسی که چهرهء باطنی را بشناسد،همانا حکم کتاب آسمانی را شناخته است و حساب از او برداشته شده و تکلیف از وی ساقط میشود).
»1در حقیقت هانری کربن تمایل داشت که بگوید شریعت اسلام پیش از آنکه دشمانش به ابطال آن برخیزند خود،طرح الغای خویش را به میان آورده و این راز را از زبان امامان اهل بیت علیهم السلام فاش ساخته است!ولی این ادعایی است که آثار پیامبر ارجمند اسلام و خاندان گرامی او،برخلاف آن گواهی میدهند و هرکس با تعالیم ایشان آشنایی داشته باشد میداند که از دیدگاه خاندان رسول صلی الله علیه و آله و سلم ظاهر و باطن اسلام یعنی ظاهر احکام و مصالح آنها یا ظاهر قرآن و معانی آن،با یکدیگر منافات ندارند و وصول به یکی از آن دو،مستلزم ترک و رفع دیگری نیست و ازاینرو در آثار اسلامی، ظاهر و باطن دین،مرادف با علم و حکمت(یا حکم)آمده است؛چنانکه در حدیث نبوی میخوانین:«فظاهره حکم و باطنه علم2»و در خطبهء علوی میخوانیم:من ظاهر علم و باطن حکم3و واضح است که علم و حکمت با هم تعارض ندارند و نبرد ونزاعی میان آنها نیست."