خلاصه ماشینی:
"در هر حال، به نظر جرجی زیدان،عربها از نخستین مللی بودند که پس از رسیدن به تمدن،تاریخ خویش را تدوین کردند؛زیرا رومیها تنها هفت قرن پس از تأسیس دولت خود توانستند به این کار مبادرت نمایند2و به نظر روزنتال، چون کتب تاریخی و داستانهای ایرانی به زبان عربی ترجمه شد و در دسترس اعراب و مسلمانان قرار گرفت،دانشمندان مسلمان که اغلب آنان خود از ایرانیان بودند،اندک اندک به ثبت وقایع و تألیف و تصنیف آنها پرداختند و طولی نکشید که پیشرفتهای شایانی کرده،تواریخ گرانبهایی آفریدند3.
دربارهء تأثیر عوامل ایرانی در تاریخ اسلام،دوبور،خاورشناس هلندی مینویسد:«هنگامی که ابن مقفع خداینامه یا کتاب شاهان را از پهلوی به عربی ترجمه کرد و نام آنرا سرگذشت شاهان عجم نهاد،نمونهای از ثبت و تدوین تاریخ به دست مسلمانان افتاد،و هشام کلبی(متوفی 402)و پدرش محمد،نخستین کسانی بودند که به این روش به تدوین تاریخ دست زندند و هردو به دقت و تحقیق در کار روایت زبانزد بودند2.
اصفهانی و دیگران همه ایرانی الاصل بودند و به رغم این اظهارات،افرادی مادعیاند که تاریخ اسلام،موضوعی است که در محیط اسلام و به اقتضای ضرورت زمان پیدا شده است و مثلا دربارهء نفی تأثیر داستانهای کهن ایرانی بر تاریخنگاری اسلام،به وجود داستانهای عرب دورهء جاهلیت مانند تبابعه و حمیریان و جنگهای معروف به ایام العرب اشاره میکنند و خواستهاند بگویند که علم تاریخ اسلامی زائیدهء جامعه عربی اسلامی است و هیچ عامل بیگانهای در آن دخیل نبوده است ولی به گواهی برخی از مستشرقین که از یکی دوتای آنان در سیاق متن نام بردیم،داستانهای دوره جاهلیت اعراب را نمیتوان ماده تاریخی بهشمار آورد گرچه ابن عساکر اذعان دارد که اعراب،با مفهوم زمان آشنایی داشته و مردم یمن و جنوب شبه جزیره،تاریخ و مفهوم آنرا میشناختهاند."