خلاصه ماشینی:
"#بر لب جویبار ایمان است#گرچه دی ماه باشد و بهمن!#قلب ما پرشرار ایمان است#این طراوت به باغ و بستانها#از«نسیم»بهار ایمان استS}مهرزاد خرمانیکارشناس زبان و ادبیات فارسیدبیر ادبیات دبیرستانهای آمل «آشفتهحال» {Sبیخبر از حوالی خویشم#زخمی بیخیالی خویشم#زخمهایی که بر دلم بینی#میرسد از اهالی خویشم#بر گریبان خود برم سر را#غرق آشفتهحالی خویشم#چشمه چشمهای من خشکید#خسته از خشکسالی خویشم#گر به بالای دار هم باشم#فکر رجهای قالی خویشم#یک غزل دادهام به بزمت،تا#پر کنم جای خالی خویشمS}مهدی ربیعیدبیر ادبیات دبیرستانهای شهرضا سواد چشمهای تو...
{Sتو آری میتوانی راه دریا را بلد باشی#زلال آسمانها را کتابی مستند باشی#سواد چشمهای تو نگاه لم یلد باشد#هدایت کن نگاهت را که حرفی از صمد باشی#یکی باشی،...
یکی باشی و در جمع یکی بودن#نود باشی و صد باشی و نقشی از احد باشی#بخوانی سورۀ ماه و بدانی راه فردا را#بخوانی شعر دریا را سواد جزر و مد باشی#بیا و نهضتی در خود به دست عشق برپا کن#نباید در کلاس دل هزاران بار،رد باشی#قلم بردار تا هر دم،بیاموزی بهاران را#که آیه آیه زیبایی؛جهانی تا ابد باشی#برویانی تمام فصلها را در نفسهایت#بهار سبز دانش را بهارانه،سند باشی#شبی تاریک و آری جهل،از آن تاریکتر باشی#تو باید آنکه از شب..."