خلاصه ماشینی:
"باید توجه داشت که در این میان نباید به پیشبرد یک یا چند پروژه محدود بسنده کرد؛ زیرا تحقق اهداف فوق نیازمند وجود مرکزی ثابت برای علم اصول است که عهدهدار سنجش و ارزیابی و نقد و برنامه ریزی ـ آموزشی و پژوهشی ـ در آن باشد تا براساس شرایط و نیازها در هر موقعیت به ارائه طرحها و راهکارهای لازم جهت بالندگی و رشد همواره این علم بپردازد.
در بخش سوم، تمایزات بین اصول ایدهآل کاربردی و اصول موجود انتزاعی به بحث گذاشته شد که در نگاه نخست و به لحاظ کبروی تنها یک دیدگاه وجود داشت و همه به اتفاق برآن بودند که چون اصول، علمی ابزاری و آلی است، پس باید مباحث آن کاربردی باشد تا به کار علم اصلی و ذیالمقدمه بیاید.
امروزه این پرسش به صورت جدی برای برخی محققان مطرح شده است که اصول استنباط آیا تنها به کار فقه و فقیهان میآید یا دامنهای فراختر داشته، در کشف و فهم احکام و قرائت دین در ساحتهای دیگر علوم اسلامی مانند کلام و اخلاق و تفسیر و...
بافرض پذیرش کارایی اصول در حیطههای دیگر علوم اسلامی، آیا اصول موجود کفایت میکند یا نیازمند طرح اصول خاص برای هر رشته از علوم اسلامی دیگر هستیم؟ دیدگاه محققان را در این فصل به دو نظریه میتوان تقسیم کرد: نظریه نخست این است که ما در ساحتهای دیگر علوم اسلامی نیازمند روشی جهت کشف و فهم آرای دین هستیم و بخشهای بسیاری از اصول موجود به کار آن رشتهها هم میآید؛ البته اصول مطلوب و خاص هر بخش نیز امکان دارد و قابل تحقیق و تحقق است."