خلاصه ماشینی:
"وجود قواعد شرعی در روایات اهلبیت(ع) نیاز به علم اصول را برطرف نمیکند؛ چراکه استنباط حکم، مبتنی بر چند مطلب اصولی است؛ از جمله: حجیت ظهور، تعیین مصادیق ظهور، اثبات حجیت خبر واحد، و قواعد حل تعارض.
ب. وجود قواعد اصولی در روایات، مانند روایات حجیت خبر واحد، عدم حجیت قیاس، حجیت برائت و استصحاب و قواعد حل تعارض، نه تنها به اعتبار علم اصول خدشهای وارد نمیکند، بلکه نشان میدهد که این علم از منبع اصیلی ـ روایات اهلبیت(ع)ـ سرچشمه گرفته است، نه از مکاتب اهل سنت.
مبحث دوم: ادوار تفکر اصولی (ص 15 ـ 30) در آغاز این مبحث، به تعریف دوره پرداخته شده و چنین آمده است: به نظر ما معیار دوره صرفا با گذشت زمانی ارتباط ندارد؛ چراکه چه بسا زمانهایی بر علم میگذرد؛ ولی تطور و نوآوری در مسیر حرکت علم و تکامل آن صورت نمیگیرد.
مبحث چهارم: ارتباط میان تفکر اصولی و تفکر فلسفی (ص 58 ـ 63) اصل تأثیر تفکر فلسفی بر علم اصول، روشن است و در این زمینه شاهدی از کلام سید مرتضی نقل و عوامل این تأثیر چنین ذکر شده است: 1.
مبحث یازدهم: ضابطه مسئله اصولی (ص 138) با توجه به اینکه در مبحث پیشین، موضوع علم اصول، هر قاعدهای دانسته شده است که در فقه قابل استناد و احتجاج است، در این مبحث آمده است که تمایز مسئله اصولی از مسئله لغوی و مسئله رجالی و مسئله فقهی روشن میشود؛ چراکه مسائل این علم، قواعد مورد احتجاج در فقه نیستند."