چکیده:
مفاهیم نابرابری، عدالت و رشد از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و اقتصاددانان بوده است. هما نگونه که
برابری مطلق درآمد امکا نپذیر نیست، نابرابری مطلق درآمد هم قابل تحقق نیست. نظام اسلامی به عدالت
و نابرابری براساس نظام مبتنی بر شایستگی باور دارد. در این وضعیت هر فرد به اندازه استحقاق و توانمندی
و شایستگی خود درآمد کسب م یکند و چون استحقاق و شایستگی بین افراد متفاوت اس ت، درآمده ای
آنان هم متفاوت هستند.
مقاله پی شرو م یکوشد ب هصورت نظری با توجه به مبانی اسلامی، الگویی برای تحلیل نابرابری درآمد
بین افراد ارائه و تاثیر نابرابری در هر گروه درآمدی بالاتر از حد میانگین (خط معاش ) یا پایی نت ر از سطح
میانگین را بر جاب هجایی سطح فقر و غنا نشان دهد. تا با ای ن روش بتوا ن سیاس ت اقتصا دی عادلانه بر ای
تحقق عدالت و رشد اقتصادی مبتنی بر عدالت در نظام اسلامی را معرفی و ارزیابی کرد.
Inequality، justice and economic growth are concepts which have always been under consideration by philosophers and economists. As absolute equality is not possible، in the same way absolute inequality of income is also not realizable. Islamic system believes in inequality based on merit. In these conditions every individual will earn income in accordance with his capabilities and merits and because levels of capability vary، people's income will also differ.
This article، while taking into account Islamic principles، tries to theoretically present a model for evaluating inequality of income among people and its impact in each group with income over or under the average point (sustenance level)، upon shift in levels of poverty and wealth. Its purpose is to introduce and evaluate، through this method، a just economic policy in order to establish economic justice and growth based on justice in an Islamic system.
خلاصه ماشینی:
الگوی عدالت استحقاقی اسلام،نخست پدید ساختن نظام عادلانه و شایستگی است کهخود به خود فقر را از بین میبرد،اگر هم فقر باشد فقیر به عنوان یک حق نه یک مزیت ایناستحقاق را دارد که زندگی و معاش آبرومندانه و در خور شأن خود و اجتماع داشته باشد.
انتظار اینکه در نظاممزیت سیاست اقتصادی با مالیاتی عبادی بتواند نابرابری ناشی از انحصار و تبعیض راکاهش دهد،کوششی بیهوده است؛زیرا مالیات عبادی اسلامی فقط در نظام مبتنی برشایستگی اثر و کارامدی دارد و تا نظام شایستگی و استحقاق پدید نیاید مالیات اسلامیبرای کاهش نابرابری مؤثر نیست و نباید حل جامعه متکی بر نظام مزیت را از ابزار مالیاتیاسلامی انتظار داشت.
حکومت مسئول زمینهسازی مناسب برای تحقق ساز و کار نظام مبتنی بر شایستگی برایکسب درآمد حلال و روابط سالم در جامعه و تعیین و تأمین معاش مناسب،عادلانه،برایتمام افراد جامعه است تا عدالت باعث بینیازی شود.
2. در نظام مبتنی بر عدالت استحقاقی و شایستگی:تابع ترجیحات و تقاضای افراد متفاوتاست و حکومت باید به گونهای ساز و کار را فراهم سازد تا فقیر با کسب درآمد از فقر خارجو خود نسبت به معاش خود تصمیم بگیرد.
3. با فرض تحقق نظام مبتنی بر شایستگی و اصلاح روابط و ساز و کار اسلامی و عادلانه درصورت وجود فقیر یکی از منابع تأمین نیازمندان(افرادی که زیر خط معاش هستند)اموالثروتمندان و از راه پرداخت زکات است.
ماتریس اثرگذاری متقابل فقیر در ثروتمند و ثروتمند در فقیر با فرض نظام شایستگی گاهی مواقع برای فقرزدایی،اتخاذ سیاستهای اقتصادی ممکناست طبقه ثروتمند را به طور مستقیم هدفگذاری کند،در این شرایط درآمد و رفاه طبقهثروتمند افزایش یافته،اثر سرریز آن برای افراد فقیر مثبت و باعث کاهش فقر میشود.