خلاصه ماشینی:
"در این صورت آیا آنها را جز به خدا میتوان نسبت داد؟ و جز این میتوان گفت که خدای پیامبر در پاسخ سؤالهایی که از او میشده و حوادثی که برای او اتفاق میافتاده، آن آیات را بر او نازل میکرده است؟ و اگر بگوییم آن تجارب در اختیار خود پیامبر بوده بدین معنی که هر وقت او با تجربهای بیرونی روبرو میشده، از روی قصد و اختیار یکی از آن تجارب درونی را برای خود ایجاد مینموده و حرفهای خود را از زبان ملکی غیرواقعی به خود میزده، این ادعا آیا جز یک تکلف و تصنع و یک امر ساختگی میتواند باشد؟ و اصلا در این صورت، چه فرقی بین حدیث نبوی و آیات قرآن وجود دارد؟ احادیث را هم پیامبر از روی قصد و به اختیار خود بیان میفرموده است.
آری اگر چنین بگویند و واقع امر نیز از همان قراری باشد که ایشان ادعا میکنند، باید گفت العیاذ بالله پیامبر یا دروغ میگفته که قرآن بدو وحی میشده یا آنچنان دچار توهمات بوده که خود خبر نداشته این کلمات و آن ملک حامل این کلمات، همه از آن خود اوست و او به اشتباه آنها را از ناحیه خدا میدانسته است.
در این صورت، آقای سروش چگونه شخصیت پیامبر را مؤید و سخن او را حجت و متبع و الزامآور میدانند؟ 5ـ3ـ قطع نظر از صراحت آیات در این خصوص، اصلا چه اشکال و منع عقلی در این امر وجود دارد که خداوند علاوه بر شخصیت پیامبر، تعالیمی را هم به واسطه او به امت مسلمان داده باشد تا ناگزیر شویم به تحلیلی دیگر از وحی روی آوریم؟ اینکه میبینیم بعضی از آیات شأن نزول دارند و مربوط به تجارب بیرونی پیامبر و در پاسخ آنها هستند، منافاتی با آسمانی بودن و آن سویی بودن آنها ندارد."