چکیده:
موضوع نظام اقتصادی و علم اقتصاد، رفتارهای اقتصادی انسان است. نظام اقتصادی،
رفتارها را آنگونه که باید باشد، سامان میدهد، و علم اقتصاد، آنها را چنان که
هست، بررسی میکند؛ از این رو بحث انسانشناسی در اقتصاد، اهمیت ویژهای دارد.
بخش نخست این مقاله، به انسانشناسی از دیدگاه امام خمینی قدسسره پرداخته، و در
بخش دوم، نتایج چنین نگرشی به انسان در حوزه اقتصاد بیان شده است.
انسان از دیدگاه امام با گزارههای زیر معرفی میشود:
1. انسان از روح و بدن ترکیب شده، و دارای بعد جسمانی و معنوی است و در هر بعد،
مراتب بیشماری دارد.
2. انسان، موجودی نامحدود و ابدی است.
3. انسان، موجودی مختار است.
4. انسان در اعمالی که انجام میدهد، در برابر خداوند مسؤولیت دارد.
5. سعادت انسان در نزدیکی به خدا و راهیابی به کمال، جمال و جلال مطلق است.
6. حس، عقل و وحی، سه معیار شناخت برای انسان بهشمار میرود.
نتایج این نگرش به انسان در حوزه اقتصاد عبارتند از:
الف. اقتصاد هدف نیست؛ بلکه وسیله دستیابی به اهداف بالاتر است.
ب. اقتصاد اسلامی، اقتصاد معنوی است.
ج. نظام اقتصادی اسلام، نظامی دستوری بهشمار میرود.
د. رفتار عقلایی از این دیدگاه، رفتار مطابق با شریعت اسلام است.
خلاصه ماشینی:
"در بینش امام، انسان موجودی است که اگر تحت تربیت اسلام قرار نگیرد، همچون حیوانی محاسبهگر رفتار میکند و فقط امور مادی را میبیند و میفهمد و دست او از معنویات کوتاه است؛ زیرا عقل انسان نمیتواند عالم ماورای طبیعت و قوانین حاکم بر آن و ربط آن با عالم طبیعت را درک کند؛ از این رو خداوند متعالی این کمبود را از طریق وحی جبران، و انسان را در این دنیا به گونهای هدایت کرده که به سعادت دنیا و آخرت با هم دست یابد.
تفاوت در انگیزه، نیازمند توضیح نیست؛ اما تفاوت در مفهوم سازگاری به توضیح بیشتری نیاز دارد؛ زیرا ممکن است گفته شود: سازگاری که با سه اصل قابل مقایسه بودن رحجانها، انتقالپذیری، و عدم اشباع تعریف میشود، با سازگاری به مفهوم تطبیق رفتارها با شریعت منافاتی ندارد؛ زیرا این اصول سه گانه، اصول عقلیاند و فرض بر این است که شریعت اسلام را نیز خداوند حکیمی که عقل را آفریده، تشریع کرده است؛ بنابراین باید این اصول سه گانه در احکام شریعت نیز جاری باشد.
این مراتب گوناگون درمیان مستحبات و مکروهات و محرمات نیز وجود دارد و در همه این موارد، انسان عقلایی باید از ترجیحات شرع پیروی کند و گرنه رفتاری عقلایی برای حرکت در جهت هدف (سعادت دنیا و آخرت) انجام نداده است.
مفهوم آن این است که هدف انسان عقلایی اسلامی، بیشینهکردن سعادت دنیا و آخرت است؛ بنابراین اگر انسان، رفتار خود را با شریعت تطبیق کند، سازگار و منطقی عمل کرده است.
اصل عدم اشباع نیز تا پیش از حد اسراف همچون دو اصل دیگر است؛ از این رو، انسانی که برای دستیابی به هدف سعادت دنیا و آخرت ترجیحات خود را با شریعت اسلام تطبیق میدهد ـ حتی به مفهومی که سازگاری در مکتب سرمایهداری دارد ـ سازگار عمل کرده است."