خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) ماه فانوس من بود مریم جزایری تقدیم به دبیران معارفی که پروانهوار گرد وجود مشتاقان معرفتمیچرخند و گرچه شمع وجودشان در سوزوگداز آموختن آب میشود،اما چه باک!که به سرچشمهی نور رهیافتهاند.
نمرودوار بر آستان پوشالی عرش خویش میایستادم و هر آنچه از جنس من نبود،به دیار نیستی تبعیدش میساختم هیچ ابراهیمی در بهت برهان خویش مرا مقهور خود نساخت و هیچ آزری را توان تراشیدن بتی چون من نبود و هیچ بتکدهای،شکوه معبد مرا از رونق نینداخت ماه فانوس من بود و ستارهها چراغی بودند که بر مزار اجداد من آویختهمیسوختند سالها گذشت و پیلهی حرم وجود من روزبهروز تنگتر میشد و هوای درونم مجال تنفسم نمیداد تا اینکه از دوردستها«پروانهای»به گرد حریم من طوافآغاز کرد جذبهی لطافت بالهای رنگینش مرا از آن همه سنگینی و نخوت به خویش خواند میل داشتن آن بالهای ظریف وسوسهی صید را در من شکفت پروانه...
و از بالهای کاغذیش که برگی از کتاب آفرینش بود این حقیقت را خواندم: «تو در پیلهی وجود خود گرفتار آمدهای!"