خلاصه ماشینی:
"»25 هنگامی که تضاد منافع روسیه و انگلیس در ایران در سایۀ پیمان 1907 م کاهش چشمگیر یافت،ضعفهای بنیادی سیاست خارجی ایران بیشتر نمایان شد و تنها راهکار سودمند یعنی در پیش گرفتن سیاست«موازنه» نیز از کارایی افتاد،زیرا از یک سو رویکرد به نیروی سوم با مخالفت سخت آن دو دولت روبهرو میشد چنانکه در ماجرای مورگان شوستر امریکایی پیش آمد و سرانجام به اخراج هیأت امریکایی از ایران و بسته شدن مجلس دوم انجامید،از سوی دیگر چون دولت انگلستان ناچار بود از دستاندازیهای روسیۀ تزاری به مناطق شمالی ایران چشمپوشی کند،سیاست خارجی ایران با شرایطی پیچیده روبهرو شده بود.
«بلوشر»در سفرنامۀ خود، آثار دوگانۀ همکاری و ناسازگاری این دو قطب استعماری را پیش و پس از پیمان 1907 مقایسه کرده است: «از بخت مساعد ایرانیان،بین انگلیس و روس رقابت سیاسی وجود داشت و این امر به ایرانیان امکان میداد تا از یکی از این دو به ضرر دیگری استفاده کنند و با سود بردن ماهرانه از اوضاع سیاسی روزگار،با تاب خوردن به این سو و آن سو خود را تا حدودی در حال تعادل نگاه دارند اما وقتی که روسیه و انگلستان در اولین سال سلطنت محمد علیشاه با یکدیگر به تفاهم رسیدند سیاست ایران از این امکان محروم ماند....
اسپرینگ رایس وزیر مختار انگلیس در تهران نیز این پیمان را به سود محمد علی شاه دانست و گفت تا هنگامی که سخن از پیمان انگلستان و روسیه در میان نبود،شاه ایران از انگلیسیها چشم زد و میکوشید در همۀ کارهایش تعادل سیاسی میان دو دولت را حفظ کند،ولی اکنون شاه و وزیرانش همگی از جان و دل به روسها پیوستهاند در حالی که انگلستان آشکارا به مشروطهخواهان ایران گوشزد کرده است که دیگر نمیتواند به آنها کمک کند؛هرچند در دل چنین گرایشی داشته باشد."