چکیده:
خواندن 4 فرایندیست متشکل از دوبخش فیزیولوژیک و ادراکی.ادارک و شناخت کلمات
و جملات فرایند پیچیدهایست که در مغزانسان انجام میشود، بههمین دلیل روانشناسان
و فیزیولوژیستها سعی کردهاند تاآنها را به طریقی تشریح نمایند.تاکنون دراین زمینه
مدلهای مختلف خواندن طراحی شده است.باتوجه بهاینکه حوزه اطلاعرسانی با فرایند
خواندن و اطلاعات متنی اعم از چاپی و رقومی ارتباطیمستقیم دارد، آشنایی بااین
مدلها برای کتابداران و اطلاعرسانان ضرورت پیدا میکند.بههمین دلیل فصل آخر کتاب
روانشناسی خواندن باعنوانمدلهای خواندنترجمه و ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"درحالیکه مکانیزم برنامهریزی پرش موازی را میتوان یکی از جنبههای مهم حرکت چشم بهحسابت آورد ولی تأکید میکنیم که بیشترین زمان صرف این مراحل میشود: پردازش لغت از طریق لکه زرد(درحالیکه پردازش از طریق ناحیه بالای لکه زرد بهصورت موازی انجام میشود)؛ دسترسی لغوی، انتقال توجه بهلغت بعدی، پرش به لغت بعدی و شروع مجدد چرخه(دراین حالت پردازش از طریق لکه زرد سریعتر انجام میشود زیرا درچرخه قبلی با لغات آشنا شده است).
دراین نقطه آنچه واقعا اتفاق میافتد برای ما روشن نیست، هنگامیکه میان خروجی پردازشگر موضوعی و تجزیهکننده ناسازگاری وجود داشته باشد فرایندهایی رخ میدهد که ما تاحدودی با آنها آشنا هستیم ولی هنگامیکه این دو خروجی با هم سازگار باشند که اکثرا چنین است، چه فرایندهایی رخ میدهد؟معنای یک لغت یا لغات چگونه درحافظه کاری بهوجود میآید؟چگونه از طریق اجزای نحوی یک جمله، معنا درحافظه کاری شکل میگیرد؟و بالاخره چگونه یکنمود صوتی از گفتار درونی شکل میگیرد؟آیا این عمل توسط فرایندهای دیگری انجام میشود که رهگیری آن برای ما امکانپذیر نیست؟ درمجموع اطلاعات ما درباره چگونگی تبدیل این فرایندها به معنا بسیارکم است.
همانطور که شاهد هستیم هرلحظه بیشتر در این گرداب غرق میشویم!آیا همانطور که کینتش و دیک 1اظهار نظر میکنند شکلگیری معنا مستلزم تجزیه و تحلیل گزارههای منطقی و مرکب است؟آیا فرایندی نیست که درگیر نوعی اتصال فعال برای ساخت یک ساختار کوچک است؟کجا و چه موقعی روشهای ویرایشکننده نقش خود را ایفا میکنند(اگر نقشی داشته باشند)تا ساختاری مختصر، اتفاقی و مطلوب را بهوجود آورند؟احتمالا بعضی از جنبههای این فرایند درکمطلب با مدت اقامت لغات بلند یا گزارهها درحافظه کاری مرتبط است(همانند نظریه راهبردی لبه هادی کینتش و دیک)."