خلاصه ماشینی:
"گوته دین زیادی به پدرگوشهگیر و عبوسش داشت امارابطۀ آنان دور و توأم با عصبیت بود؛مادر سهلگیر،حساس،و پرشورشبیشتر با او دمساز و همسرشت بود امامادر پرهیزگار شیلر،گرچه بیگمانفرزندش را بسیار دوست میداشتو رسیدگیهای فراوانی به اومیکرد،در تصویری که ما از شیلرداریم هیبتی ندارد؛آن کسی کهدر پسزمینه تصویر شیلر به چشمما میآید،پدر سختکوش اوست.
نگارش این کتاب با علاقۀ دردسرآفرین روسو به الیزابتسوفی دوبلگارد همراه شد و ازاینرو به درازا کشید اما سرانجام،درسپتامبر سال 1758 پایان گرفت و در فوریۀ 1761 با عنوان«ژولی»یا هلوئیز جدید در هلند انتشار یافت.
وی سال پیش ازآن نیز توانسته بود نمایشنامۀ موفقیتآمیز«گوتس فونبرلیشینگن»را بنگارد و بدین ترتیب،جنبش«طوفانو تنش»8را براساس آموزههای روسو نظیر فردگرایی وعرفشکنی در هنر و ادبیات آلمان آغاز کند.
ناشر فرضی در واقع خود گوته-نظیر روسو در رمان هلوئیزجدید-است که با افزودن بخشی به نامههای این دو دلدادهمیکوشد از بار بدبینانۀ این داستان بکاهد.
این کتاب که در عدم تمایل گوته به دین مؤثرافتاد،احساسات سرکش او در گوتس و رنجهای ورتر جوان رانیز تعدیل کرد.
یوهان فون هردر12پیشتر درسال 1770 با گوته آشنا شده بود: «در پاییز سال 1768 آثار بیماری سل در نویسندۀ جوان نوزدهساله(گوته)پدیدار شد؛آنگونه که مجبور گشت اقامت خودرا در لایپزیگ کوتاه کند و به خانۀ خود در فرانکفورت بازگردد.
«هرچند دوک قصدش این نبود که کار سنگین و پرمسئولیتیبه دوست خویش تفویض کند بلکه میخواست او را به تمهیدینزد خود نگاه دارد اما گوته مسئولیت خود را بسیار جدی گرفتو برای مدتی از کارهای ادبی به دور ماند."