چکیده:
پژوهشهای پیشین نشان دادهاند که مدیران تمایل دارند اولین رقم سود گزارش شده شرکت را به سمت بالا گرد کنند.براساس این پژوهشها، وقوع این رفتار به علت وجود پدیده روانی " 199تومانی" است که براساس آن کالایی که اولین رقم سمت چپ آن کوچکتر باشد، به طور غیرعادی ارزانتر ارزیابی میشود. در این پژوهش تلاش شد تا مشخص شود که آیا مدیران شرکتهای ایرانی پذیرفته شده در بورس نیز به این رفتار دست میزنند؟ وآیا وقوع این رفتار با ویژگیهای اندازه ،میزان بدهی و سطح عملکرد عملیاتی شرکت؛رابطه دارد؟ هدف از این پژوهش، مقایسه توزیع مشاهده شده با توزیع مورد انتظار در دومین رقم سمت چپ سودهای گزارش شده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است.این پژوهش شامل بررسی اطلاعات مربوط به صورتهای مالی 245 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال 1387و اطلاعات صورتهای مالی همان شرکتها در بازه زمانی 1388- 1377 است. برای این پژوهش، دو فرضیه طراحی و با استفاده از توزیع بنفورد ( Benford's Distribution )،به عنوان توزیع مورد انتظار، آزمون شد. نتایج این پژوهش بیان میکند که مدیران شرکتهای ایرانی تمایل ندارند در زمان مواجهه با عدد بزرگی مانند نه در دومین رقم سمت چپ سود، با هدف افزایش یک واحدی اولین رقم آن، سود عملیاتی را به سمت بالا گرد کنند؛در حالی که بررسی این پدیده در ارتباط با سود خالص شرکتها، نتایج مربوطتری ارائه میکند. بهعلاوه شرکتهای بزرگ و شرکتهای دارای عملکرد عملیاتی پایین تمایل بیشتری برای انجام این کار در سود خالص خود دارند.
خلاصه ماشینی:
"نتایج بررسی این فرضیه با استفاده از سودعملیاتی سال 1387 نشان میدهد که در شرکتهایبا نسبت بدهی بالا و نیز در شرکتهای با نسبتبدهی پایین،توزیع مشاهده شده با توزیع بنفورداختلاف دارد و این به معنای وجود مدیریت سود در هر دو گروه است؛هرچند این موضوع وقوع مدیریتسود از طریق گرد کردن به سمت بالا را تاییدنکرد(نگاره 10).
نتایج بررسی فرضیه فرعی 2-2 با استفاده از سودعملیاتی در بازه زمانی 1388-1377 نشان داد که درشرکتهای با نسبت بدهی زیاد و نیز در شرکتهایبا نسبت بدهی کم،توزیع مشاهده شده در موردبرخی ارقام تفاوت معناداری با توزیع بنفورد دارد واین نشانهای از وقوع مدیریت سود در آنهاست؛هرچند این موضوع وقوع مدیریت سود از طریقگرد کردن به سمت بالا در آنها را تایید نکرد(نگاره 12).
نتایج بررسی فرضیه فرعی 2-2 با استفاده از سودخالص در بازه زمانی 1388-1377 نشان داد که درشرکتهای با نسبت بدهی کم و نیز در شرکتهایبا نسبت بدهی زیاد،در مورد برخی از ارقام،توزیعمشاهده شده با توزیع بنفورد متفاوت است و اینمطلب وقوع مدیریت سود در این شرکتها را اثباتمیکند؛اگرچه شواهد بیانگر وجود مدیریت سود ازطریق گرد کردن آن به سمت بالا بودند،اما اینموضوع با اطمینان 90 درصد تایید نشد(نگاره 13).
نتایج بررسی این فرضیه بااستفاده از سود عملیاتی سال 1387 نشان میدهد کهدر شرکتهای با عملکرد عملیاتی پایین و نیز درشرکتهای با عملکرد عملیاتی بالا،اختلاف معناداریبین فراوانی مشاهده شده و فراوانی مورد انتظار درمورد برخی از اعداد وجود دارد و این مطلب وقوعمدیریت سود در این شرکتها را اثبات کرد؛هرچنداین موضوع وقوع مدیریت سود از طریق گرد کردن بهسمت بالا در آنها را تایید نکرد(نگاره 14)."