خلاصه ماشینی:
"شاید مشکل اصلی قصدگرایی(با این تقریری که عرض کردم)این است که قصدگرایی یکدیدگاه معرفتشناختی است و میخواهد به ما بگوید که ما وقتیمیخواهیم به معنای متن برسیم،چه چیزی را باید ملاک و معیار&%17107DMKG171G% قرار دهیم؟آیا باید قصد گوینده،قصد متن و یا قصد خواننده راملاک قرار دهیم؟ بنابراین اگر قصدگرایی را بیش از هرچیز دیگری به عنوانیک دیدگاه معرفتشناختی به معنای وسیع پذیرفتیم،باید اینطرف بحث را نیز تکمیل کنیم که گوینده در درون متن،چهمراحلی را برای رسیدن به قصد خویش تعبیه میکند؟و خوانندهچه مراحلی را باید طی کند؟و با کدام ابزارهای معرفتشناختیمیتواند به آن قصد برسد؟اینها پرسشهای اساسی هستند کهبه نظر میآید در قصدگرایی مطرح بودهاند.
اگر برفرض بپذیریم که معانی باطنی قرآن،معانی طولی هستند(منبا این نظر موافقم هرچند آن را قابل نقد میدانم)،بعد دوم،معانیعرضی و بعد سوم مصادیق جدیدی هستند که در طول زمانپیدا میشوند؛قصدگرایی چگونه اینها را توجیه میکند؟خوانندهیا به قصد مؤلف میرسد یا نمیرسد؛لذا منطق دوارزشی حاکمبر«معرفتشناسی قصد مؤلف»یا باید ترمیم شود(که دربارهچیستی و چگونگی ترمیم و جرح و تعدیلی که باید صورت بگیردنیز،باید بحث کنیم)؛و در صورت عدم ترمیم نیز باید قبول کنیمکه این نظریه در حوزهی تفکر دینی و تفسیر قرآن،کافی نیست.
برای فهم بهتر مثال سادهای را ذکر میکنم:مرحوم علامه طباطبایی(رحمت الله علیه)را با امامفخر رازی مقایسه کنید؛هردو صاحب تفسیر هستند؛اما این کجا و آن کجا،تفاوت به کجا باز میگردد؟آیا تفاوت در این است که یکی از این دو نفر درتفسیرش،به قصد مؤلف رسیده است و دیگری ناکاممانده است؟یا نه؛علامه طباطبایی دائرۀ المعارف ذهنی خود رابه خوبی به کار گرفته است تا زمانی که به یک آیهای برسد،اطلاعات فلسفی،جامعهشانختی یا عرفانی را به خوبی و در ذیلآیه تشریح کند."