خلاصه ماشینی:
"ریچارد پالمر در توضیح قلمرو هرمنوتیک و عدم انحصارآن به هرمنوتیک فلسفی،به این مطلب اشاره دارد که مامیتوانیم در زمینه هرمنوتیک به سه مقولۀ کاملا متمایزاشاره کنیم:1)هرمنوتیک خاص که به معنای مجموعۀ قواعدو اصول تفسیری ویژه برای هر شاخه معرفتی است(ص33)؛2)هرمنوتیک عام که از مقولۀ روششناسی است ودر صدد ارائۀ روش فهم و تفسیر در شاخههای متعدد علوم است و 3)هرمنوتیک فلسفی که تأمل فلسفی در پدیدۀ فهمرا وجهۀ همت خود قرار داده است.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در واقع کاوشدر ماهیت فهم و تبیین شرایط وجودی و کیفیت حصول آنو تلاش برای برشمردن عوامل مؤثر در تحقق آن است.
اهمیت هستیشناختی نگاهریکور به روششناسی علوم انسانی نیز آن است که دیگر کسینمیتواند به اتکای دیدگاه روششناختی خود،حقیقت فهم رادر مقابل حقیقت تبیین قرار دهد؛زیرا بنابر تحلیل ریکور،حقیقت محصول ترکیب این دو روش تبیینی و معناکاوانهاست.
فهم متندر نظر ریکور،مراحلی متوالی را طی میکند و از سطح به&%17112DMKG171G% عمق معناشناختی متن کشانده میشود و سرانجام در تعاملیا مفسر قرار میگیرد و امکان وجودی خاصی را به روی اومیگشاید و او را به فهمی متفاوت از خویش میرساند.
هرمنوتیکی که میخواهد جنبه انتقادی داشته باشد،اولاباید متن را به لحاظ معنایی مستقل بداند؛دوم آنکه بایدبر جداانگاری زیانبار میان تبیین و فهم غلبه کند؛سوم آنکه وصول به لحظه کمال هرمنوتیکی مستلزم امکان نقدواقعیت است و شرط چهارم نیز مربوط به وضعیت ذهنیتمفسر در عمل تفسیر است.
از نظر هرش فرآیند تفسیر دو مرحله اصلیدارد:مرحلۀ نخست که فهم مراد مؤلف است،امری حدسیاست و مفسر معنای متن را حدس میزند؛مرحله دوم سنجشو ارزیابی میزان اعتبار این حدس است."