خلاصه ماشینی:
"5اعتقاد داشتن به چنین وجود کهآکوئیناس از آن تحت عنوان sumicidmued coh te نام میبرد و ما آن را«خداوند»مینامیم به چه منظور خواهدبود؟6 این سؤال،که به نظر تا حدی گنگ است،را میتوانبه سه سؤال کوچکتر تقسیم کرد:یک راه پرسیدن معنایمعتقد بودن،این است که درباره شرایط تشکیل باور و بافتیکه در آن دیدگاه خداشناسی شکل میگیرد،بپرسیم.
16میتوان گفت کهتا حدی در سایه چنین آگاهی تجربی است که پلانتینگا قادربه نشان دادن دیدگاه خداگرایی به عنوان یک دیدگاه پاسخگواز نظر هستیشناسی،است؛هرچند که این به عنوان نتیجه تفکر درباره مباحث فلسفی نیست و یا به عنوان یک فرضیهعلمی ارائهکننده بهترین توجیه برای دادههای تجربی خاصپیشنهاد نشده است.
6. شکل رواندرمانی معنویت زمانی که فرد مورد مطالعه ما زندگی عادیاش را ازسر گرفت،آیا میتوان معنویات را نادیده گرفت؟آیا بیمار«درمان شده»ما بلافاصله به سوی روشنایی زندگی اخلاقیقدم گذاشته و روی به اعمال آگاهانه و مطمئنی روی خواهدآورد،که ارسطو از آن تحت عنوان«فرونیموز»(«عقلعملی»)نام میبرد،41و آیا از هرگونه آشفتگی روانی که قبلابا آن روبرو بوده است رها خواهد شد؟ این قطعا یک مدلی از زندگی خوب است؛و در واقع هیچچیزی در بحث اخیر به معنای ردکردن عقل عملی و ارزشهای آننیست.
ولی آیا این موضوع از نظر منطقی غیرممکن است کهکسی بتواند یک زندگی خوب داشته باشد بدوناینکه چنین برنامه بنیادین درباره ریاضت را درککند؟البته که نمیتواند!چیزی که ما میپرسیمچیزی نیست که از لحاظ نظری قابل درکباشد ولی به نظر میرسد که طبق گفته ارسطو«در اکثر مواقع درست»باشد."