خلاصه ماشینی:
"سیمونوی در طی نامه دائما به خودپیچیده است،در خود دور زدهاست،بالا و پایین رفته است،اوج و حضیض یافته است،انوارو تاریکیهای وجود و عقلخود را لمس کرده است.
از نظر اینان اگر گوهر دین عشقبه خدا و خلق و شفقت بر آدمیان است،نیاز اندکی به دستگاهو بارگاههایی است که به نام دین ساخته میشود و متدینانرا ملزم به اطاعت محض از آنها میکنند.
شجاعت پرسش از متن دینی،نهاد دینی،دینداری و خدای دین در سیمون وی چند چیز برجسته و شجاعانه در نسبت بادین به چشم میخورد: شجاعت پرسش از دستگاه رایج دینی:او پرسشهاو دشواریهای خود را در نسبت با نهاد و دستگاه دینیبه نحو غیر سانسورشده،صادقانه و واقعبینانه در میانمیگذارد و اندیشه و عمل آنان را به چالش میکشد.
ناسازگازی محتوایی متون مسیحی،نارواییهایتاریخ مسیحیت و آسیبهای دینداری را به تصویر میکشد واز آنها سؤال میکند:چرا چنین است؟ شجاعت پرسش از خداوند:سیمون وی در در نقطه کانونیدین یعنی خداوند،متمرکز شده است و با تمام وجود و تمامتوان از چیستی او سؤال میکند."