چکیده:
هکلیبری فین نوشتهء مارک تواین شاید در ظاهری رمانی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده ولی اگر با دیدی انتقادی این رمان را مطالعه کنیم خواهیم دید که این رمان شاهکاری است که در سطوح گوناگون معناهای گوناگون دارد.به همین دلیل،نویسندهء این مقاله کوشیده است ساختارهای نهفته این اثر بزرگ جهانی را آشکار کند تا نشان دهد که شاهکارهای ادبی و هنری در سطوح مختلف با خواننده ارتباط برقرار میکنند.یکی از ژرفترین پیامهای این رمان که برای خوانندگان نا آشنا به علم ادبیات،روشن نیست،اشاراتی به وضعیت ناگوار و نابسمان سیاهپوستان در جامعهء آمریکا است.در این مقاله کوشیده شده است که این جنبهء پنهان اثر آشکار شود.
خلاصه ماشینی:
"دو سه روز دیگر،هک یک چراغ حلبی کهنه و یک حلقهء آهنی پیدا میکند و در درون جنگل آنها را به قدری به هم میساید که مانند سرخپوستها خیس عرق میشود تا جنها حاضر شوند و به دستورش قصری برای او بسازند که بعد قصر را بفروشد،اما میبیند هیچ فایدهای ندارد،نه جنی پیدا میشود و نه چیزی،چرا که او یک سفیدپوست زورمدار نیست،بل که یک آوارهء مطرود جامعهء امریکاست که هیچکس حاضر نیست با او دوستی کند،مگر جیم سیاه بدبخت رانده شده از همان جامعهء ستمگر که به گفتهء کافکا در رمان امریکا،مجسمهء آزادیاش به جای مشعل آزادی، شمشیر خشونتهای سرمایهداری را به دست دارد؛جامعهای که اگر در آن پول،قدرت و سرمایه نداشته باشی،چنان گلویت را فشار میدهند که خفه شوی.
در این بخش از رمان،مارک تواین،استادانه از نماد ماسک یا نقاب استفاده میکند تا نشان دهد،برعکس رودخانه،آنچه که در جامعهء اطراف ساحل میگذرد،گاهگاهی مانند این خانهء شناور،به رودخانه تجاوز میکند و ساحت مقدس آن را آلوده میکند،چیزی جز گناه و فساد نیست و جامعهء اطراف رودخانه جایی است که هیچ کس چهرهء راستین خود را نمینمایاند؛ همه نقاب به چهره دارند و با هول و هراس زندگی میکنند چون هر آن این امکان وجود دارد کسی از پشت به آدم خنجر بزند چرا که جامعه محل فساد،جنایت و فحشاست.
»(ص 130)در این فصل است که جیم علنا میگوید وقتی که به یک ایالت«آزاد»برسد،اولین کاری که میکند این خواهد بود که پولش را پسانداز کند و با آن پول زنش را که نزدیک خانهء میس واتسون بردهء صاحب یک مزرعه است، «بخرد»و آن وقت تصمیم دارد که دونفری کار کنند و دو تا بچههایشان را«بخرند»و اگر صاحبهایشان بچهها را نفروختند دست به دامن یک نفر مبارز ضدبردگی بشوند که بچهها را بدزدد."