چکیده:
همراه با تحولات عظیمی که در سده گذشته در زمینههای علمی،هنری و مانند آن پدید آمد، ادبیات نیز در کشورهای اروپایی(از جمله در کشورهای آلمانی زبان)دستخوش تغییرات عمده شد.طبیعی است که در این مورد،شعر(آلمانی)هم بههیچروی از این تحولات به دور نماند.مسیر این تحولات چیست؟شیوههای نو کدامند و نمایندگان عمده آنها چه کسانی هستند؟اینها پرسشهایی است که نگارنده کوشیده است به آنها در مقاله حاضر پاسخ دهد.
خلاصه ماشینی:
"نیست که در اشعار این مجموعه وجود دارد،بلکه زیبایی و موسیقی کلام نیز یکی از
چرخفلک نمادی است برای زندگی؛اما اگر این زندگی در آغاز رنگین و پرجوشو
ظاهر سطحی او عظمتی خفته است که زبان این شاعر فرزانه را به«مارتین لوتر»نزدیک
یکی از بنیانگذاران شعر جدید اجتماعی در آلمان انتسنزبرگر است.
شاعران جوان آلمانی در این دهه به برشت نشان میدادند،نتیجه همین تغییر دیدگاه بود.
مجموعه زبان مردم ویژگی دیگری نیز داشت:حاوی اشعار لطیفی بود که انتسنزبرگر
تنها چیزی که دگرگون شده این است که صنعت،به جای چراغهای نفتی گذشته،
گوینده این نکته ظریف،اسکار لرکه،پایهگذار شیوهای در شعر آلمانی است که آن را
اکنون دیگر انسان در کانون نگاه شاعر قرار نمیگیرد،بلکه طبیعت موضوع شعر او
را شاعر وظیفه خود میداند-و کاملا روشن است که طبیعتی که او از آن سخن میگوید
این شعر دارای چه خصوصیتی است؟پاسخ،ساده است:نه تنها فضای آن تیره
اصولا شعر آیش،در این دوره،شعری مرثیهوار است و بوی تباهی میدهد.
اما این اشعار از یک نظر با کارهای گذشته شاعر تفاوت کلی دارند:
دیدن آنچه نمیتوان دید،نیازی است برای کشف ارتباطهایی که بین زبان و مظاهر
آنچه به شعر کرلو عمق و زیبایی میبخشد،تلفیقی است از تصاویر ذهنی شاعر و
یکی دیگر از ویژگیهای شعر کرلو بهکار بردن زمانهای گوناگون روز است.
این تعبیر درباره همه کسانی که شعر را آزمایشگاهی برای شناخت زبان میدانند صدق میکند.
از باخمان دو مجموعه شعر انتشار یافته است:یکی مهلت کوتاه(1953)و دیگری
در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود:در روزگاری که در غرب نسبت به لحن"