چکیده:
واژه سفر در
ادبیات با کلمه emsitoxe به معنی غیر بومی همراه است.این کلمه پس از قرن
نوزدهم در ادبیات فرانسه رواج پیدا کرد، آن هم به دلیل سفرهای متعدد نویسندگان به
نقاط مختلف، از جمله به مشرق زمین.رهآورد این سفرها یک سلسله پندارها و عبارات
قالبی بود که بعضی از آنها هنوز در ادبیات فرانسه به کار میرود.اینها از سویی ناشی
از میل به غربی سازی شرق در نزد اروپاییان است و از سوی دیگر بیانگر نوعی
بینامتنی.پندارهای قالبی از شرق متکی بر مجموعهای از اعتقادات و برداشتها از
فرهنگ و تمدن شرق و مقایسه آنها با آداب و رسوم غربیها است.در برخورد دو فرهنگ،
چنانچه نویسنده دگربودگی را به راحتی نپذیرد، این پندارها جنبه منفی پیدا
میکنند.در قرن بیستم چون تعداد نویسندگانی از که در آثارشان از شرق سخن میرانند
به مراتب بیش از قرن نوزدهم است و بسیاری از آنها نویسندگان شرقی ولی فرانسه زبانی
هستند که به تجلیل از ارزشها، فلسفه و اندیشههای شرق پرداختهاند، تصویری که از
مشرق زمین در ادبیات فرانسه ارائه میشود متفاوت با آن چیزی است که در ادبیات قرن
نوزدهم میبینیم.
خلاصه ماشینی:
"بعضی شاعران و نویسندگان، پس از مطالعه آثار جغرافیدانا یا نویسندگان یا سیاحانی که به کشورهای بیگانه سفر کردهاند، دست به سیاحتی تخیلی میزنند و در خیال خود این بهشت گم شده را در فضاهای دوردست میسازند و کشف و تسخیر آن را بر عهنده کسانی میگذارند که (1) erreip-tnias ed nidranreb (2) dnairbuaetahc (3) e?essydo:er?emoh شهامت و جسارت بیشتری برای سفر دارند، چندان که گاه میبینیم نویسندهای چون ویکتور هوگو، بدون آن که به مشرق زمین سفر کرده باشد مجموعه شعری به شرق و توصیف فضاهای شرقی اختصاص میدهد، توصیفی که چندان دور از واقعیت هم نیست و حتی الهام بخش نویسندهای چون پیر لوتی میشود که خود سفرهای متعدد به شرق کرده است.
این پندارهای قالبی چهرهای از شرق به خواننده معرفی میکنند که نه با واقعیت زندگی چنین خوانندهای تطبیق دارد نه با واقعیت موجود آن زمان در شرق، به طوری که مارتین آستیه-لطفی 1 در کتابش ادبیات و استعمار میگوید: برای خوانندهای که از خلال رمانها، اشتهای حادثهجویی خود و تمایل خوش را به آنچه اسرار آمیز، عجیب، و بیگانه بود سیراب میکرد، واقعیت بسیار دور از ذهن مینمود، واقعیتی که بیشک در ابعاد رمان تضعیف شده بود و چون فضای حادثه از نظر جغرافیایی بسیار دور از محیط زندگی خواننده بود و برای امکان تطبیق با واقعیت وجود نداشت، ماهیت اصلی حوادث همچنان پنهان باقی میماند و تصویری غیر واقعی از شرق به خواننده میداد(آستیه- لطفی 1970، ص 39)."