چکیده:
خوارج یکی از جریانهای مؤثر در تحرکات دنیای اسلام در قرون اولیه
محسوب میشوند که به دلایل مختلف سیاسی، مذهبی، در نخستین نیمه قرن اول
ظهور کردند و با پراکنده شدن شعب گوناگون آنان در نقاط مختلف قلمرو اسلامی،
هوادارانی از میان غیر عرب یافتند. به پشتوانه این نیروهای جدید بود که حدود سه
قرن چهره نظامی خود را حفظ نمودند و قیامهای گستردهای را علیه خلفای اموی -
عباسی ترتیب دادند. با این حال، خوارج به رغم تلاشهای مداوم در متزلزل
ساختن بنیانهای این دو سلسله، هیچگاه به عنوان آلترناتیو - جانشین احتمالی -
امویان یا عباسیان مطرح نشدند.
از جمله مناطقی که از کانونهای دیرپای خوارج شد، مناطق جنوب شرقی
ایران (سیستان بزرگ) بود. در مقاله حاضر ضمن توصیف کلیاتی درباره خوارج به
بررسی فراگرد نفوذ و استقرار خوارج در ایران پرداخته و برخی نتایج ناشی از آن را
یاد آور میشویم.
خلاصه ماشینی:
"خوارج در ایران (عهد عباسی) با استقرار و تثبیت خلافت عباسیان، تغییر چندانی در نوع و شیوه برخورد خوارج نسبت به نظام جدید ظاهر نشد و مبارزات این جریان مذهبی ـ سیاسی با شدت و حدت قبلی ادامه یافت، اما نسبت به دوره بنی امیه از وسعت و گستره قیامهای آنان تا حدودی کاسته شد، که یکی از دلایل آن کم رنگ شدن مسئله موالی بود، زیرا موالی در تغییرات جدید به بخشی از خواستههای خود رسیده بودند و انگیزه و زمینه حضور آنها در صفوف خوارج کاهش یافته بود.
از آن جا که سیستان بیشتر ناحیهای روستایی و غیر شهری و دارای نواحی جدا افتاده و غیر متصل بود(31)، بیشترین فشار حاصل از تعدیات عمال رسمی بر دوش بخشهای روستایی قرار داشت و طبیعی بود که در این مرحله حامیان و هواداران خوارج بیشتر از میان این قشرهای روستایی باشند و به عبارتی بهتر، تکیه گاه عمده و حامی اصلی خوارج در شرق ایران محسوب شوند؛ خصوصا که خوارج ایشان را به عدم پرداخت خراج و مالیات تحریک میکردند و ظاهرا خود نیز چیز زیادی از آنها نمیطلبیدند.
به هر حال، با وجود قدرت زیاد خوارج در بخشهایی از نواحی شرقی ایران و به رغم تعدیلهای نسبی که در عقاید خود ظاهر ساخته بودند، به دلیل اعمال خشونت شدیدی که گاه از سوی بعضی فرق خارجی، مثل «حمزیه» (پیروان حمزة بن آذرک) نسبت به غیر خارجیان و مردم عادی و حتی فرقههای رقیب سر میزد و نیز به دلیل برخورد خوارج با هواداران مذهب رسمی (اهل تسنن)، نتوانستند اکثریت عظیم جماعات محلی را با خود همساز کنند."