چکیده:
بابیت و بهائیت، دو جریان استعماری جدیدند که در ادامه جریان شیخیه و با طرح اعتقادات و ادعاهای واهی و متناقض به گمراهی مردم پرداخته اند. استعمار روسیه و انگلیس، در پدید آوردن این فرقه ها نقش موثری داشته اند. پهلوی، دولت دست نشانده انگلیس و امریکا نیز از بهائیت حمایت جدی کرد و مسئولیت های مهم نظام در زوایای گوناگون را به آنها سپرد. بهائیت با رویکردی التقاطی به مکاتب غربی، به مطرح کردن اعتقادات بی اساس و انحرافی همچون خدای موهوم، ادعای نبوت، نفی خاتمیت، انکار معاد و قیامت، اعتقاد به مهدویت نوعی و انکار مهدویت حضرت ولی عصر ، ادعای مهدویت شخصی، و پلورالیسم دینی پرداخت و با رهبری بیت العدل و مبارزه با تقلید از مرجعیت، توانست عده ای از جوانان سست عقیده را جذب کند. البته تعدادی از بهائیان با درک حقایق اسلامی مستبصر شدند و از این فرقه انحرافی دست شستند. احکام و مناسک ساختگی و ترفندهای جدید بهائیت، دو بحث دیگری است که در این نگاشته می خوانید.
خلاصه ماشینی:
"شیخیۀ کرمان با تمسک به روایت«فارجعوا الی رواة احادیثنا»&%05203NBKG052G% و پیروی از آثار حاج محمد کریم خان کرمانی همچون:رساله قواعد،رساله علم الیقین،رساله تسدید و کتاب الفطرة السلیمة از روش اخباریبهره برد و با بسیاری از مباحث اصول فقه مخالفت ورزیده و تقلید راروا ندانسته و به رکن رابع اعتقاد داشته و اصول دین را چهار اصلتوحید و نبوت و امامت و رکن رابع معرفی کرده است.
آسیبهای بینشی بهائیت بهائیت،از دین اسلام استفادۀ ابزاری کرده است تا بتواند با شبیهسازی،بهاهداف استعماری و تثبیت باورهای بیدلیل خود دست یابد؛برای نمونه:علی محمد باب از اعتقاد به مهدویت برای مسئله بابیت،و حسینعلی بهاء ازرجعت حسینی برای مشروعیت بخشیدن به اعتقادات خود،استفاده کرد؛و با این شعارهای فریبنده،طرفداران باب و بهاء،آشوبهایی در مناطق گوناگونایران،مانند مازندران و زنجان و غیره به راه انداختند.
گاه برخی نویسندگان بهایی مسلک،مانند ابو الفضلگلپایگانی در کتاب فرائد،و اشراق خاوری در کتاب درج لئالی هدایت،و احمدحمدی در تبیان و برهان،به توجیه ختم نبوت پرداخته و نبی را به معنای غیبگو یامأمور به ترویج شریعت قبل،و رسول را به معنای دریافتکنندۀ امواج روحانی ورحمانی،و مأمور تشریع شرع جدید از منبع لا یدرک الهی و دارندۀ کتاب آسمانیدانسته و بر این اساس نتیجه گرفتهاند که آیۀ شریفه و روایات مربوطه،بر ختم نبوتنه ختم رسالت و صاحب شریعت دلالت دارد(روحی روشنی،[بیتا]:فصل اول)؛غافل از اینکه نبوت،اعم از رسالت است و با نفی اعم،مفهوم اخص نیز نفی میگردد(ر."