چکیده:
مشروعیت یگانه مفهومی است که حاکمان و تابعان.با توسل به آن به قدرت در جامعهپ خویش باری می رسانند. مطالعه مشروعیت به مثابه موضوعی جامعه شناسی عمر کوتاهی دارد. ماکس وبر انخستین نظریه پردازی است که از منظری جامعه شناختی» درصدد ارائه الگویی نظام مند از مشروعیت برآمد. لیکن به رغم نقش و جایگاه انکار ناشدنی وی در حوزه مشروعیت» تعریف او از این مفهوم مورد انتقادات فراوانی قرار گرفت. یکی از بزرگترین منتقدین وی» دیوید بیتهام است که با به چالش کشاندن برداشت وبر از مشروعیت» در صدد ارائه الگویی جایگزین برآمد. در این مقاله تلاش می شود تا ضمن تبیین دیدگاه های هر دو متفکر آراء آنها با یکدیگر مقایسه گردد.
خلاصه ماشینی:
"این نگرش یکی از نتایج آن است که جوامع مختلف بشری تحت چه شرایطی حاضر به قبول حکومتی بوده و در چه شرایطی آن را رد میکنند؟وجه تمایز مشروعیت و اعمال سلطه چیست و بین مبانی متغیر مشروعیت و قدرت سیاسی حاکم چه رابطهای وجود دارد و حکومتها چگونه رضایت شهروندان را به دست میآورند؟(حاتمی،1384:35).
از نظر بیتهام،چنانچه قدرت برحسب قواعد مستقر کسب و اعمال شود،در اینصورت میتوان گفت که اولین گام برای مشروع شدن آن برداشته شده است(مقایسه کنید با؛ dna hdaN 011:1002,llocS( .
بیتهام در اینباره معتقد است که قانونیت یا اعتبار قانونی برای تأمین و تضمین مشروعیت به تنهایی کفایت نمیکند،زیرا قواعدی که از طریق آنها قدرت کسب و اعمال میشود خود نیاز به توجیه دارند.
البته وبر در بررسی اقتدار سنتی،از طریق طرح اشکال مختلف نظامهای مبتنی بر سنت،گستره و دامنه این باورها و تغییرات آنها را تحلیل نموده و در واقع از اینطریق بهطور ضمنی فرض نفی،گژی و کاستی در این عقاید مربوط به قدرت را براساس اعتقادات مشترک توجیه کرد،روابط قدرت مشروعیت خود را به سه دلیل از دست خواهند داد.
به عبارت دیگر،اگرچه به لحاظ روششناسی و نیز برخی مقولههای ماهوی دیگر مثل بررسی عنصر سلطه و قدرت و پیوند آنها با مشروعیت،با توجه به موضوع اطاعت و سرپیچی مردم یا لحاظ شدن دو عنصر«قانون»و«عقاید و باورهای مشترک»و به صورت خیلی ضعفیفتر و تنها در قالب گونه سلطه کاریزماتیک وبر،مسئله رضایت میان نظرات وبر و بیتهام شباهتها و اشتراکاتی دیده میشود؛ولی واقعیت آن است که در حول سه مسئله اساسی مربوط به مشروعیت بین آن دو متفکر اختلاف جدی و عمیقی وجود دارد که مسیر آن دو را از یکدیگر جدا میسازد."