چکیده:
یکی از مسائل بسیار اساسی برای آدمی، مسئله وجود خدا است. اعتقاد و یا عدم اعتقاد به خدا، در زندگی انسان، بسیار نقش آفرین است. اگر کسی به دلیلی، به وجود خدا اعتقاد پیدا کند، تمام اعمال و حرکات او صبغه خاصی به خود می گیرد و اگر هم بی اعتقاد به خدا باشد، باز اعمال او رنگ و بویی دیگر پیدا می کند. بنابراین انسان باید قبل از هر شناختی به این مسئله بپردازد که آیا واقعا برای انسان و عالم، خدایی وجود دارد، یا این که انسان و عالم بر اثر صدفه و تصادف پدید آمده، و آدمی نیز در زندگی هیچ وظیفه و هدفی جز ادامه زندگی و لذت بردن ندارد. از این رو، که امیرالمؤ منین علی7 می فرماید: «معرفه ا سبحانه، اعلی المعارف»(1) امام7 حتی توحید و اعتقاد به خدای یگانه را، حیات و جان نفس و روح می داند: «التوحید حیاه النفس»(2) نیز از ایشان نقل شده است که سرلوحه دین، شناخت خدا است؛ «اول الدین معرفته»(3) آدمی نیز با تمام وجود خود این دقیقه را در می یابد که شناخت خدا، در درجه نخست اهمیت قرار دارد. اولین مسئله در وادی شناخت خدا، شناخت وجود او است. در کلمات امیرالمؤ منین، استدلال بر وجود خدا به طور مستقل کمتر مشاهده می شود و عنوانی تحت براهین اثبات وجود خدا، در کلمات آن حضرت نمی توان یافت. دلیل این مطلب می تواند دو امر باشد: 1. امیرالمؤ منین علی7 خداشناسی و خداجویی را امری فطری می داند؛ همان گونه که فرموده اند: خداوند قلب ها را با اراده و محبت خود، و عقلها را با معرفت خود سرشته است:«اللهم خلقت القلوب علی ارادتک وفطرت العقول علی معرفتک»(4) در جایی دیگر می فرمایند: «عجبت لمن شک فی ا وهو یری خلق ا»(5) این سخن برگرفته از آیه ای در قرآن است: «افی ا شک فاطر السموات والارض» ابراهیم/ 10 2. دلیل دیگر آن است که مخاطبان امیرالمؤ منین7 اشخاصی بودند که به وجود خدا باور داشتند. آنان بیش تر محتاج تصحیح اعتقاداتشان بودند، نه تاسیس. آری، در لابه لای کلمات امام7 می توان دلایلی را بر اثبات وجود خدا یافت. نگارنده در حد بضاعت خود، هشت دلیل بر اثبات وجود خدا در کلمات حضرت7 یافته است؛ هرچند که راه های منتهی به خدا، به عدد نفوس خلایق است
خلاصه ماشینی:
"از این رو، که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «معرفة الله سبحانه، اعلی المعارف» (1) امام علیهالسلام حتی توحید و اعتقاد به خدای یگانه را، حیات و جان نفس و روح میداند: «التوحید حیاة النفس» (2) نیز از ایشان نقل شده است که سرلوحه دین، شناخت خدا است؛ «اول الدین معرفته» (3) آدمی نیز با تمام وجود خود این دقیقه را در مییابد که شناخت خدا، در درجه نخست اهمیت قرار دارد.
» (29) برهان نظم را میتوان چنین بازگفت: مقدمه اول: عالم طبیعت، پدیدهای منظم است؛ یا این که در عالم طبیعت، پدیدههای منظم وجود دارد؛ مقدمه دوم: براساس بداهت عقلی، هر نظمی از ناظم حکیم و با شعوری برخاسته است که براساس آگاهی و علم خویش، اجزای پدیده منظم را با هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آن را براساس طرح حکیمانهای منظم ساخته است.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز از نظم و تدبیر جهان و موجودات بسیار سخن گفتهاند؛ پارهای از آنها بدین قرار است: ـ در اتقان صنع، نشانهای کافی بر خداوند است و در ترکیب طبیعت [اشیاء [دلیل کافی بر او وجود دارد و در حدوث خلقت برهان کافی بر قدیم بودن او و در استحکام صنع مخلوقات عبرتی است کافی برای شناخت او.
تعریف نظم از بیانات امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در باب برهان نظم بر میآید که نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج قرار میگیرد، و میتوان آن را چنین نیز تعریف کرد: پدیده منظم، مجموعهای است که اجزای آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند."