چکیده:
مهاجرت نه تنها یک جا به جایی جغرافیایی و یک حرکت جمعی است بلکه متضمن گونهای تحرک اجتماعی و فرهنگی نیز هست و مستقیم یا غیرمستقیم تابع موازین و قوانین کلی حاکم بر جامعه است.از نظر سیاسی در طول هزار سال نهاد حکومتی هند، بر اساس یک پدیده مهاجرتی شکل گرفته است. سلاطین دهلی و دکن، گاهی ترک، گاهی افغان و زمانی نوادگان تیمور و مغول بودند و اغلب دستگاه حکومتی به وسیله شخصیتهای غیر بومی و مهاجر اداره میشد.تاریخ درباره اولین گروه های مهاجر ایرانی روایت میکند که در سده هشتم میلادی پس از انقراض حکومت ساسانیان و گسترش اسلام، زرتشتیان (پارسیان) از ایران راهی هند شدند. در دوران مختلف چه پیش و چه پس از ورود و گسترش اسلام در شبه قاره، ایرانیان از طبقات مختلف به این سرزمین مهاجرت میکردند. به سبب موقعیتها و شرایط مختلف، مهاجرت ها گاه به صورت انفرادی و گاه به صورت گروهی و جمعی صورت میگرفت.این مهاجرت ها در دورههایی از تاریخ بیش تر بوده است. 1- حمله اعراب، 2- یورشهای غزنویان، 3- تهاجم مغولان، 4- سیاستهای عصر صفویه.گروههایی که از ایران به هند مهاجرت کردند: 1. دسته ی اول، اهل علم و قلم بودند. 2.گروه دوم، عرفا و صوفیان، 3.کسانی نیز بودند که به طمع جاه و مقام به این دیار کوچ کردند.دلایل متعددی برای مهاجرت ایرانیان به هند ذکر شده است. که عبارت اند از: 1. عللی که ایرانیان را به رغبت و اختیار به سوی هند روانه میکرد. 2. عللی که ایرانیان را وادار به مهاجرت میکرد.
خلاصه ماشینی:
"(کیومرث امیری: 1374، 108) مؤلف تاریخ نهضت های فکری ایرانیان در این زمینه معتقد است که: «در دوره ی صفویه به دو سبب جمع بسیاری از ارباب ذوق و کمال و شوق و حال، مهاجرت را بر ماندن در ایران رجحان نهادند و بیش تر آنان به هندوستان رخت کشیدند.
»(عبدالرفیع حقیقت، 1368،ج4: 36-35) مؤلف «با کاروان هند» در بیان دلایل مهاجرت به هند معتقد است که: «رفتن گروهی از مردم به شبه قاره نه از بیتوجهی شاهان صفوی به شعر و شاعری بوده بل که علل دیگری داشته است، از قبیل خروج شاه اسماعیل اول، سخت گیریهای مذهبی شاه طهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل ثانی و قتل عام شاهزادگان که مروج شعر و مربی شاعران بودند، فتنههای پیاپی ازبکان، هجوم عساکر روم به دفعات، دعوت شاهان هند از ایشان، همراهی سفیران ایران، رنجش و ناخرسندی، گریز از تهمت و بدمذهبی، قلع و قمع سران طایفه خود در عهد شاه عباس اول (لر، ترکمان، تکلو، افشار) آزردگی از خویشان یا هم شهریان، درویشی و قلندری، پیوستن به آشنایان و بستگان خود که در آن سامان مقام و منصبی داشتند؛ سفارت، تجارت، سیاحت، عیاشی و خوش گذرانی، ناسازگاری روزگار، پیدا کردن کار و راه یافتن به دربار."