چکیده:
هویت مشکله ای نظری و عملی است که به ویژه در دهه های اخیر حجم وسیعی از مطالعات نظری و پژوهشی، برنامه ریزی های اجتماعی، اقدامات سیاسی و سیاست گذاری های فرهنگی را موجب شده است. نظر به اهمیت موضوع، مقاله حاضر بر آن است تا از چشم اندازی به نسبت متفاوت سه دسته مطالعات انجام شده در قلمرو موضوعی هویت، یعنی نظریه های عام جامعه شناسی، مطالعات نظری جامعه علمی ایرانی و مطالعات پژوهشی ایرانی را از نو تحلیل کرده و فراتحلیلی از آنها ارائه دهد. نتایج این فراتحلیل نشان می دهد که در مطالعه موضوع مانند هویت، نظریه های جامعه شناسی در مقایسه با سایر حوزه های علمی کارایی بیشتری دارند. در حالی که مطالعات نظری بر هویت ملی تاکید دارند، در مطالعات تجربی بیشتر بر اهمیت ابعاد فروملی و جهانی هویت تاکید شده است. هم چنین بیشتر پژوهش ها و مطالعات رویکرد برساختی دارند. بر اساس پیشینه نظری مطالعات هویت در ایران، مهم ترین منابع هویتی عبارتند از: زبان فارسی، مذهب تشیع، دین اسلام، فرهنگ شرقی، عرفان شرقی، مدرنیته و تاریخ ملی. در مجموع، می توان گفت منابع هویتی متنوع است و این امر با توجه به وزن هر کدام از این عناصر دال بر این واقعیت است که شاکله هویت ایرانی، در همه سطوح آن سامانه ای ترکیبی و پیوندی دارند.
خلاصه ماشینی:
"10-نظریههای مورد بحث را میتوان از چشماندازهای مختلف نقد کرد اما آنچه در اینجا اهمیت دارد این نکته است که تمام مطالعات ذکر شده صورت نظری دارند و هیچ کدام با مطالعۀ تجربی همراه نشده تا بتوان نتایج آنها را بررسی کرد.
4توجه بیشتر به هویتهای فروملی و جهانی از یک سو بر تأثیرپذیری محققان از نظریههای جدید هویت دلالت دارد که معمولا با منطق عدم قطعیت و سیالیت پستمدرنیستی همخوان است و از سوی دیگر،نشاندهندۀ این نکته است که تغییرات اجتماعی،فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اخیر از عوامل مؤثر بر برساختن الگوهای هویتی بوده است.
گرایش اندک محققان به رویکردهای سنتی عمدتا ذاتگرا به دلیل روششناسی و معرفتشناسی جدید تا حدی منطقی به نظر میرسد اما در باب تمایل اندک به رویکرد گفتمانی میتوان استدلال کرد که این رویکرد هنوز هم در اجتماع علمی ما جا نیفتاده است و از سوی دیگر خود این رویکرد هنوز هم مخالفان جدی و برحقی دارد.
با توجه به اهمیت شکل ملی هویت در مطالعات داخل کشور و عناصر موردنظر آنها،میتوان دریافت که بیشتر این مطالعات از تغییرات چند دهۀ اخیر در زمینۀ مشکلۀ و رویکرد نظری هویت و مجموع منابع برسازندۀ آن تا حدی غافل بودهاند.
شاهد این مدعا این است صاحبنظران نامبرده در تأکید بر همبستگی و همزمانی ورود شکل خاصی از مدرنیته به ایران و پیدایش مشکلۀ به نام هویت و در نتیجه بحران هویت اشتراک دارند و عناصر مهم آن(مانند ملیت)را در چارچوب نظری خود وارد کردهاند اما به عناصری که به قول گیدنز به دورۀ مدرنیته متأخر(پستمدرن)متعلق هستند&%04907MMFG049G% التفات نداشتهاند؛از جملۀ این عناصر میتوان به زندگی روزمر،نهادهای اجتماعی و جنسیت اشاره کرد که عمدتا در چند دهۀ اخیر وارد تحلیلهای جامعهشناختی شدهاند."