خلاصه ماشینی:
"محمد حسین بهجتی(شفق) بمناسبت میلاد مسعود بزرگمردی که نخستین لحظهء ولادتش دنیا را بلرزه آورد و عاقبت دین او در سراسر عالم بر همه اقوام و ملل حکمفرما خواهد شد.
با همه فر و شکوه و عظمت گشته آتشکدهء فارس،خموش ساوه را خشک شده دریاچه مانده مبهوت در این واقعه هوش اوفتاده است چو دندانهء کاخ مسند کاخ نشین،روی زمین سقف ایوان مدائن شده مات بگشوده است دهان،قهر آگین *** در یکی خانهء کوچک بحجاز چشم بگشوده بدنیا پسری انقلابات جهان زین پسر است نه پسر،بر همه دنیا پدری در بشکستهء این خانهء تنگ در آسایش عالم گردد بهر بوسیدن خاک ره او پشت شاهان جهان خم گردد از همین کودک بیکس،فردا بت و بتخانه بهم میریزد مینشیند بدل ایمان و صفا کفر،از جامعه برمیخیزد *** چه تمدن،چه شرافت،چه ادب چه کمالات و چه خوشبختیها همه دانند که از کوشش او این همه گشته بدنیا پیدا زندگی بخش جهان بشریست چشم هستی است برویش نگران دین او تا باید پاینده است که بود خاتم پیغامبران ما خود از یکطرف،این آئین را کرده در پردهء اوهام،نهان وز دگر سو،عصبیتزده است مهر،بر دیدهء عقل دگران *** با چنین وصف،سرانجام،بشر از تعصب برهاند جان را خسته گردد دلش از حیرتها رهبر خویش کند قرآن را"