چکیده:
مسألهی اصلی این تحقیق دستیابی به مفهوم ویژهای از تشخص است که در دو پرده نمود مییابد: فرد و جمع. بر این اساس نگارنده بحث خود را نیز در دو بخش هویت و ملیت قرار داده است، چه آن که معتقد است ملیت به واقع همان هویت جمعی و دارای اعتبار عینی اجتماعی است. با این رویکرد به تعریـف و ارائهی شناختی از ابعاد هویت و عوارض نبود آن در بخش اول میپردازد. نویسنده با فرض این که هویت مادی از نظر علمی و تجربهی تاریخی چندان دارای اعتبار و ثبوت عقلی نیست، به هویت معنوی و اعتقادی روی میآورد و آن را از نظر دینی معتبر میداند و معتقد است که دشمن نیز در پی مسخ و زوال همین نوع هویت در ملتهای دیگر است. وی در بخش دوم به مسألـهی ملیت و اعتبـار آن از نظر دینی و عقل عرفی میپردازد و پس از نگاهی به خاستگاه اولیه، به کند و کاو در ارتباط با معنادهی آن در عرفهای مختلف روی میآورد. وی چنین نتیجه میگیرد که ملیت دو معنای مثبت و منفی میتواند داشته باشد که آن چه مورد برداشت دشمن از آن قرار گرفته، استفاده از نوع منفی آن بوده است. ملیت در دایرهی معنادهی تشخص جمعی و وابستگی به سرزمین برای دفاع از آن در مقابل دشمن، نه تنها منفی نیست، بلکه یک لازم عقلی و مورد تأکید دین مقدس اسلام است، اما آن چه بدان چهرهی کریه و منفوری داده است، همانا جنبهی افراطی آن. یعنی وابستگی به آب و خاک تا مرز پرستش و فدا کردن همهی ارزشهای دیگر برای آن است. این معنا تاکنون موجب وارد آمدن لطمههایی بر پیکر مکتب اسلام و امت واحدهی اسلامی بوده است و سبب پیدایش تفکر سکولار و سپس نفوذ استعمار و تحت سلطهی اجنبی قرار گرفتن سرزمینهای اسلامی شده است. وی با اشاره به نمونهای از این معنا در وضعیت فعلی به عنوان ناسیونالیسم پستمدرن، که ملغمهای مبهم و گیج کننده است، بحث خود را به پایان میبرد.
خلاصه ماشینی:
"بنابر این اقشار و قومیتهای مختلف جامعه به عنوان یک واقعیت وجود دارند، چنان که در جامعهی بزرگ ما تیرههای نژادی و زبانی فارس، عرب، ترک، کرد، لر، بلوچ، در قالب هویتهای خاص مدنی (شهرنشین، روستایی، ایلات و عشایر ) در زیر یک چتر هویت ملی (ایرانی ـ اسلامی) به گونهی یک واحد بزرگ اجتماعی زندگی میکنند.
زیرا وقتی شخص از درون به استغنا رسیده باشد خود را در چیز دیگری جستجو نمی کند و یا سعی نمی کند خود ناقصاش را به وسیلهای ترمیم کند، اما در عین حال نیاز به هویت یک نیاز طبیعی شناخته میشود، چه آن که انسان به طور کلی فقیر و ناصمد است چنان که خداوند در توصیف آن میگوید: «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلی الله و الله هو الغنی الحمید» (فاطر، 15).
حس ملتخواهی و وطن دوستی زمانی که جامعه برخوردار از عاملی قویتر مانند مذهب برای ایجاد انسجام اجتماعی نباشد میتواند افراد را پیرامون لوای وطن گرد آورد و متحد سازد تا از منافع مشترک خود در برابر غارتگران و متجاوزان دفاع نمایند، به خصوص با ملاحظهی معنای رایجی که از ناسیونالیسم به عنوان نوعی آگاهی گروهی شده است؛ یعنی آگاهی به عضویت در ملت یا وابستگی به ملت، «این آگاهی غالبا پدید آورندهی وفاداری و شور و علاقهی افراد به عناصر متشکلهی ملت، یعنی نژاد، زبان، سنتها، عادتها، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و به طور کلی فرهنگ میباشد، ]هرچند که گاهی تجلیل فوقالعاده از آنها و اعتقاد به مظاهر و برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتها ناسیونالیزم افراطی را پدید میآورد که منشأ بسیاری از کشمکشهای داخلی و برخوردهای خارجی است[."