چکیده:
امروزه در هر کشور اسلامی افراد غیرمسلمان با عقاید گوناگون در کنار مسلمانان زندگی میکنند. اسلام در زمینه تعامل مسلمانان با مخالفان عقیدتی خود ساکت نمانده و دستورالعمل جامعی در خصوص شیوه برخورد با آنان تدارک دیده است. بر اساس آیه هشتم سوره ممتحنه اصل بر همزیستی با غیرمسلمانان است، مگر اینکه آنان خود علیه مسلمانان به انجام عملیات خصمانه اقدام نمایند. مهمترین اصول تامینکننده همزیستی با غیرمسلمانان عبارت است از: کرامت انسانی، احسان و نیکوکاری، عدالتورزی، وفای به عهد، عدم اجبار به پذیرش عقیدهای خاص و اکتفا به دعوت اسلامی. گروهی در این خصوص کرامت انسانی را قابل سلب و خاص مسلمانان دانسته و غیرمسلمانان را شایسته برخورداری از آن نمیدانند و گروهی دیگر در روابط بینالملل اسلامی اصل را بر سیاست جنگ و ستیز دانستهاند. این جستار در پی آن است که نشان دهد اسلام همه اصول مذکور را پذیرفته و اصل را بر همزیستی مسالمتآمیز با غیرمسلمانان قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
قرآن همواره به اصل مشترک ادیان توجه داشته و سعی در حذف مخالفان عقیدتی خود ندارد (آل عمران/64)، راه گفتوگو با ادیان دیگر را به جدال احسن محدود نموده (عنکبوت/46) و مجوز تعرض و بدگویی به پیروان ادیان دیگر نداده است (انعام/108)، افکار نژادپرستانه را محکوم نموده و همه انسانها را فرزند یک پدر و مادر دانسته که بهصورت تکوینی فاقد هرگونه امتیاز نژادی، قومی یا مذهبی بر یکدیگر میباشند (حجرات/13)، به پیروان خود فرمان میدهد در صلح با دیگران به سر برده (بقره/208) و تا دیگران شروع به تعرض و جنگ ننمودهاند خود را درگیر جنگ نکنند (بقره/191).
قرآن و شناسایی رسمی ادیان آسمانی قرآن در آیات زیادی از پیامبران پیش از اسلام و روش دعوت آنان یاد نموده و به صراحت آنها را تصدیق میکند: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکتَابِ وَمُهَیمِنًا عَلَیهِ؛ این كتاب را به راستى بر تو نازل كردیم تصدیقكننده و حاكم بر كتابهایى است كه پیش از آن بوده است»(مائده/48).
طبیعی است که بر اساس این نظریه، غیرمسلمان به دلیل داشتن عقیده مشرکانه، ناخودآگاه کرامت ذاتی را از خود سلب نموده است، زیرا کفر بدترین صفتی قلمداد شده که انسان را به قهر دوزخ میکشاند.
اما در تعامل پیامبر با غیرمسلمانان خلاف آن ثابت گردیده که پیامبر در این مورد دستور اکید به احترام آنان نموده و در سیره عملی خود نیز همواره حرمت آنان را پاس داشته است.
اصل ماجرا از زبان شریح به این شرح است: «زمانی که علی بن ابیطالب برای جنگ با معاویه راهی گشت، زره خود را گم نمود.