یک داستان آموزنده: چرا بنی امیه سقوط کردند ادب و هنر

"منصور همانند همهء جنایتکاران تاریخ بدون توجه به موقعیت خود در بیدادگری‌ و جنایت چون مردی عادل و از ستم بیزار!درباره مظالم و جنایات بنی امیه چنین آغاز سخن کرد: «حکومت بنی امیه با همهء جبروت و قدرتی که داشت در اثر شهوترانیها،ستمها؛عیاشیها و هتاکیها سقوط کرد و خداوند آنها را از اوج عزت بخاک ذلت نشاند و نعمت فرمانروائی را از ایشان گرفت»!! بدانید که بالاخره گناهان شما دامنگیرتان خواهد شد و خداوند لباس عزت را از تن‌ شما بیرون می‌آورد و جامهء ذلت بر شما میپوشاند و چنان دمار از روزگارتان درآورد که عبرت تاریخ‌ گردد!هرچه زودتر از سرزمین من خارج شوید که میترسم نکبت گناهان شما ملت مرا هم بفساد بکشد» حالا که من بکیفر کردار خود رسیده و در زندان اعمالم گرفتارم گفتار حاکم نوبه را خوب‌ میفهمم و متوجه شدم که چرا بنی‌امیه سقوط کردند2 (1)بلادی است در شمال شرقی آفریقا (2)العقد الفرید ج 3 ص 193،قصص العرب ج 4 ص 345"