خلاصه ماشینی:
:. من در جوانی فهمیدم که نیمکره غربی،در عمل«مادی»است گرچه مردم آن در صورت ظاهر خود را مسیحی یا یهودی مینامند!پدر من یک فرد ملحدی بود او بصراحت منکر خدا و دین میشد،ولی من از همان وقت،در پی بررسی ادیان بودم تا یکی از ادیان را برای خود انتخاب کنم من برای همین منظور حتی آئین«هندوان»را هم مورد بررسی قرار دادم،و چون در غرب اسلام را بصورت وارونهای جلوه دادهاند،من نیازی به بررسی آن نمیدیدم،اما سرانجام که از همه ادیان مأیوس شدم،بعنوان آخرین مرحله تحقیقات،باسلام روی آوردم و اتفاقا گمشدهء خود را در ان یافتم.
من روزی در«لکهنوء»(هند)با یک دانشجوی مسلمان که خود را هوادار کمونیسم معرفی میکرد،برخوردم،او که ذوق و شوق مرا برای ارزیابی حقایق اسلامی،احساس کرد گفت:«اگر میخواهی مرد دانشمندی را درباره اسلام بهبینی،به ملاقات پدر من بیا...
مدتها گذشت و من در نقطه دورافتادهای از هند،به کار و کوشش مشغول بودم،کتاب همراه من نبود،چمدان خود را بررسی کردم،در گوشه،آن همان کتاب«معانی قرآن» را یافتم،بمطالعه آن پرداختم،و چون کتاب به پایان رسید،دیدم که در دل خود روشنائی خاصی احساس میکنم و اسلام را غیر از آن نوعی میبینم که در غرب برای ما معرفی شده بود.
برای نمونه باید بگویم که در غرب اسلام را دینی معرفی میکنند که با پاکی و نظافت مخالف است!و دلیل آنها برای اثبات این تهمت،وضع اسفبار بعضی از مسلمانان است درصورتیکه اگر کسی در اسلام بنگرد و حقیقت آنرا دریابد،خواهد دید اسلام کاملترین ادیان جهان بوده و همه نیکیها در آن موجود است.
و جوانان مسلمان که به غرب میآیند،باید قسمتی از وقت خود را برای معرفی حقیقت اسلام وقف کنند.