چکیده:
جنبشهای اسلامی ایران و مصر به دلیل سوابق تاریخی در رستاخیز دینی برای احیای اسلام، در دو مذهب شیعه و سنی از اهمیت زیادی برخوردارند و آثار بسیاری بر کل جریانهای سیاسی و تحولات اسلامی در جهان اسلام داشتند.هر دو جنبش اسلامی مذکور، بر بازگشت به ارزشهای اسلامی و احیای اسلام اصیل به عنوان تنها راه برونرفت از بحرانهای موجود و حادثشده در جهان اسلام تأکید میکنند. هدف از این پژوهش، شناسایی وجوه اشتراک و مفرقات این جنبشها در نحوة مواجهه با بحرانهای موجود در جهان اسلام، و بررسی تطبیقی دیدگاههای نظری و عملی آنها با توجه به مبانی فکری و راهکارهای عملی مذاهبشان (سنی و شیعی)، در روند مبارزه با مشکلات و اصل بازگشت به اسلام و احیای ارزشها و اجرای شریعت اسلامی است.این پژوهش به روش کتابخانهای و با رویکردی توصیفی ـ تطبیقی، در پی اثبات این فرضیه میباشد: با اینکه هر دو گروه و جنبشهای اسلامی ایران و مصر، با بحرانهای مشترکی مواجه بوده و در پی تلاش برای تحقق اهداف مشترکی همچون اجرای شریعت، برپایی حکومت اسلامی، مبارزه با غربگرایی و بازگشت به اسلام اصیل در جهت مقابله با بحرانهای پیش رو در جهان اسلام، همفکر و همسو هستند؛ اما در نوع نگاه به مشکلات و مواجهه با آن، نحوة اجرای شریعت و برپایی حکومت اسلامی و نوع پاسخ عملی به بحرانهای موجود، با یکدیگر تفاوتهای مهمی به لحاظ مبانی فکری و استراتژیهای عملی دارند.
خلاصه ماشینی:
جنبش اسلامی در ایران نیز که در نهایت منجر به تأسیس دولت جمهوری اسلامی در ایران شد، یکی از جنبشهای مهم جهان اسلام میباشد که با رهبری امام خمینی( و مبارزات مردم ایران به بار نشست و با ریشهکن کردن رژیم مستبد پهلوی در ایران، تلاش کرد تا بر اساس آموزههای مکتب شیعی، دولت اسلامی ایجاد کند و هدف اصلی خود را عمل به احکام اسلامی و پیاده نمودن نظام عدل اسلامی در ایران و طرفداری از مسلمانان مظلوم و جنبشهای اسلامی در سراسر جهان اعلام کرد (باغانی، 1368، ص220).
بنابراین، در این چارچوب، این پژوهش تلاش میکند تا جنبشهای اسلامی ایران و اخوانالمسلمین مصر را بر اساس ویژگیهای فکری و عملی و نوع تفاسیر مختلف آنها با توجه به دو مذهب عمدة جهان اسلام، یعنی سنی و شیعه، مورد بررسی و تحقیق قرار دهد.
جنبشهای اسلامی شیعی نیز بخش مهمی از تحولات دنیای اسلام را به خود اختصاص دادهاند و دارای تفسیرهای متفاوتی نسبت به اهل سنت از بخشی از آموزههای دینی و فقهی میباشند که این موضوع باعث تفاوت آنها در اهداف و آرمانها، الگوی سیاسی و جهتگیریها شده است.
این الگوی حکومتی میتواند وجوه مشترک زیادی با اندیشة اهلسنت و اخوان داشته باشد؛ زیرا در واقع، حاکم دوران غیبت در بین هر دو گروه دینشناسان غیر معصوم، اما آشنا به قوانین شریعت و آشنا به زمان میباشند که امور سیاسی را به عهده میگیرند و برای استقرار شریعت در جامعه تلاش میکنند.