خلاصه ماشینی:
"دراینباره سؤالات مهمی وجود دارد؛از جمله:چگونه ممکن است برخیاز موضوعات بنیادین الهیات به صورتی متفاوت از قبل ظاهر شوند؟ابعاد جدید و متفاوتی که در وضعیت پسامدرن پیشروی تحقیقاتالهیاتی قرار میگیرد،چیست؟بیشک آنچه شرایط پسامدرن و فهمپسامدرنی از آن برای الهیات به وجود میآورد،به لحاظ نظری والهیاتی جهتدار بوده،بیطرف نیست و تمام الهیدانان مسیحی نیزبا آن راحت نیستند،اما نگاه پسامدرنی به فرهنگ در مقایسه با نگرشمدرن،قابل قبولتر به نظر میرسد و از همینرو الهیدانانی که پیشاز این متأثر از نگرشهای مدرن به فرهنگ بوده باشند،امروزه ممکناست در بحث فهرنگ تحتتأثیر تفکر پسامدرن قرار بگیرند.
آنگاه این سؤال پیش میآیدکه دامنۀ فرهنگ تا کجاست که میتواند ساحت الهیات را هم شاملشود؟آیا الهیات مسیحی در درون یک فرهنگ خاصی شکل میگیردیا در عرصۀ وسیعتر(فرهنگ انسانی)رخ میدهد؟از سوی دیگر،اگرالهیات خود یک مقولۀ فرهنگی است،آنگاه تأثیر خداوند بر فرهنگچگونه خواهد بود؟به بیان دیگر اگر الهیات کار انسان و ساختهانسانی است،جایگاه خداوند در این بین و در زندگی آدمی چیست؟ماهیت کار الهیاتی چیست؟اصولا چه نوع فعالیتی را میتوان الهیاتیدانسته و میان مسایل و موضوعات آن ارتباط برقرار کرد؟(ص 63-64) گوردون کافمن )namfuaK nodroG( یکی از کسانی است که الهیاترا کاری فرهنگی و بخشی از فرهنگ میداند.
فرهنگ مسیحی و جامعه چه چیزی اعمال مختلف مسیحی را در طول زمان و مکان به همپیوند میدهد؟و آیا رفتارهای مسیحی برای ساخت یک سبک زندگیکافی خواهد بود یا خیر؟اساسا فرهنگ مخصوص به مسیحیت چهمفهومی دارد؟خاستگاه این فرهنگ چیست و رابطۀ آن با دیگر عناصرفرهنگی چه میباشد؟این پرسشها و موضوعات،همه مربوط بههویت مسیحی و سبک زندگی مسیحی است و طرح پرسش از آن(هویت مسیحی و سبک زندگی مسیحی)در الهیات مسیحی بهدلایلی حائز اهمیت است:الف)اینکه چه چیزی از مسیحیت استو چه چیزی نیست،از جمله وظایف مهم الهیات مسیحی است؛ب)درباره مؤلفههای هویت مشترک مسیحی اجماعی وجود ندارد؛ج)تفاوتهایی در رفتارهای اجتماعی مسیحیان وجود دارد که نمیتوانآنها را یکسان انگاشت."