چکیده:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی تاثیر آموزش با محوریت تجسم، بر نگرش دانش آموزان (سال سوم راهنمایی) نسبت به ریاضیات، و نیز عملکرد حل مساله آنها، به ویژه در حل صورت گرفته است. بدین منظور در مرحله نخست، به عنوان یک هدف پایه، چارچوبی برای آموزش، تجسم محور و آموزش، بدون تاکید بر تجسم، بر اساس یافته های پژوهشی و بر پایه کار میدانی طراحی و تولید شد. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد و از این طریق یک مدرسه و دو کلاس 30 نفره از آن به عنوان گروه آزمایش و گروه کنترل، انتخاب گردید. در این پژوهش «رویکرد آموزش با محوریت تجسم و آموزش بدون تاکید بر تجسم» به عنوان متغیرهای مستقل و «عملکرد حل مساله و نگرش دانش آموزان» به عنوان متغیر های وابسته در نظر گرفته شده اند. هر یک از گروه های آزمایش و کنترل به مدت 15 هفته (هر هفته دو جلسه و هر جلسه 90 دقیقه) تحت تاثیر متغیرهای مستقل قرار گرفتند. در این پژوهش سه فرضیه مورد آزمون قرار گرفته اند، که شاخص عملکرد هر سه فرضیه تفاوت نمرات پیش آزمون و پس آزمون و مقایسه گروه های مورد مطالعه است. پس از جمع آوری اطلاعات جهت آزمودن فرضیه ها از آزمون T گروه های مستقل استفاده شده است. برای معنادار بودن تفاوت میانگین نمرات دانش آموزان دو گروه و نیز برای بررسی تجانس واریانس ها از آزمون F (لوین) استفاده شد. یکسان بودن عملکرد حل مساله دانش آموزان در پیش آزمون، با استفاده از آزمون کلموگروف اسمیرنوف نشان داده شده است. تجزیه و تحلیل نتایج نشان می دهد که تدریس تجسم محور، در نگرش دانش آموزان نسبت به ریاضیات تاثیر مثبت چشمگیری خواهد گذاشت، اما تنها تکیه بر تفکر تجسمی باعث تحول در عملکرد «حل مساله» ریاضی به ویژه در مساله های غیر هندسی، مانند تعمیم الگوهای شکلی، نخواهد شد. از طرف دیگر دانش آموزانی که به روش تجسم محور آموزش دیده اند بهتر می توانند روابط بین اجزای موجود در جمله عمومی دنباله ها را درک کنند.