چکیده:
نظریه ها در علوم اجتماعی و انسانی بی طرف نیستند و با مطالعه آن ها و کاوش مبناهای مختلف ماقبل نظری که بر آن استوار اند، می توان به فرانظریه های آن ها پی برد. فرانظریه شاکله ای مشتمل بر مولفه های فرانظری است که همان پیش فرض های ماقبل نظری هستند. پیش فرض های فرانظری اغلب پنهان اند و با فرانظریه ورزی و مطالعه نظریه ها که خود منجر به معرفتی درجه دوم می شود، آشکار می شوند. فرانظریه ورزان از پیش فرض های فرانظری مختلفی یاد می کنند که می توان در مجموع آن ها را این گونه نام برد: پیش فرض های فراطبیعی، جهان شناختی، منطقی، هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی، ارزش شناختی، رویه شناختی، علت شناختی، اخلاقی، و زیبایی شناختی. فرانظریه ورزان همچنین، با توجه به اختلاف میان نظریه پردازان در پیش فرض های مذکور و به طور کلی، با توجه به نحله ها و جهت گیری های فلسفی شاخص و نافذ در علوم، از چند فرانظریه اصلی نام برده اند که می توان آن ها این گونه برشمرد: فرانظریه های اثبات گرایی، پسامدرنیسم، واقع گرایی انتقادی، هرمنوتیک و فرانظریه انتقادی. هر فرانظریه، فرانظریه ورزی خاص خود را نیز دارد؛ یعنی درباره جنبه های روشی که برای ساختن و پیدا کردن فرانظریه ها استفاده می شود نیز موضع خاص خود را دارد. این مقاله فرانظریه ورزی را به مثابه راهی به سوی نظریه های دینی در علوم اجتماعی و انسانی از رهگذر یافتن فرانظریه(های) اسلامی این علوم مطرح می کند.
There is no such thing as impartiality in the theories of social sciences and humanities. We can recognize their metatheories by studying various pretheoretical bases they are founded on. By metatheory we mean a corpus that consists of metatheoretical constituents، or pretheoretical presuppositions. Metatheoretical presuppositions are often hidden and become manifest through metathorizing and studying theories that in turn will lead to a second – hand knowledge. According to metatheoreticians، metatheoretical presuppositions are of different kinds: metaphysical، cosmological، logical، ontological، epistemological، methodological، axiological، praxiological، aetiological، ethical، and aesthetic. Metatheoricians also mention some principal metatheories due to the existing differences among theorists in regard to the above-mentioned presuppositions or the prominent philosophical schools. These are: positivistic، postmodernist، critical realist، and hermeneutic presuppositions; and critical presuppositions.
Each metatheory has its own method of metatheorization; i.e its own stance towards how to discover or formulate metatheories. In this article، metatheorization is discussed as a path towards religious theories in social sciences and humanities through discovering Islamic metatheories.
خلاصه ماشینی:
"فرانظریه هستیشناسی معرفتشناسی روششناسی علتشناسی اثباتگرایی جهان مستقل از ذهن؛ قانونمندیهای مشاهدهپذیر(پیوستگیهای ثابت رویدادها) توسعه معرفت با مشاهده یا تجربه جهان؛ اصل قرار دادن قوانین (از طریق تعمیم)؛ تأکید بر پیشبینی و عینیت استفاده از روشهای پژوهشی کمی؛ قیاس و استقرا روابط علی-معلولی (جبری یا تصادقی)؛ نظامهای بسته پسامدرنیسم جهان از طریق گفتمان یا کنش متقابل و قرار داد اجتماعی ساخته شده است؛ واقعیتهای متکثر جهان تنها از طریق گفتمان دانسته میشود؛ هیچ معرفتی از دیگری بهتر نیست (نسبیگرایی) استفاده از روشهای پژوهشی کیفی ذهن انسان به مثابه علت مطلق جهان واقعگرایی انتقادی جهانی که تا اندازه زیادی از ذهن مستقل است؛ مشاهدهپذیر و مشاهده ناپذیر؛ موجودات (با ساختارها، و قدرتها و استعدادهای بالقوه و بالفعل) و رویدادها؛ ضرورت و احتمال (روابط)؛ لایههای جهان (واقعی، عملی، تجربی) معرفت متکثر، خطاپذیر، و تا اندازهای به لحاظ اجتماعی ساختیافته (از طریق مداخله در جهان)؛ تأکید بر توصیف و تبیین؛ پیش بینیهای دارای جهتگیری استفاده از روشهای پژوهشی کیفی (مثلتبندی ) انتزاع، retroduction و retrodiction جهان با علتهای متکثر، که عمل قدرتها، سازوکارها و شکلبندیهای همبسته، آن را تحت احتمالات ثابت واقعیت بخشیده است؛ جهتداریها و ضد- جهتداریها در کار؛ نظامهای باز 2-3-4- فرانظریهورزی هرمنوتیک دستکم از زمان دیلتای به بعد دو منظر متعارض در علوم اجتماعی وجود داشته است.
صحبت از مباحث فلسفی مربوط به نظریههای علوم اجتماعی و انسانی در غرب بهصورت پیوسته در تعامل با خود نظریهپردازی و علمورزی بوده و به همین سبب، چند و چون محق و یا کارا بودن و یا نبودن گرایشهای عمدۀ فلسفی که میتوان همان تعبیر فرانظریهها را دربارۀ آنها به کار برد، در جریان و پویایی پراکسیس علمی به محک آزمایش گذاشته شده و مطرح شدن و احساس نیاز به فرانظریههای دیگر نیز جدا از این پراکسیس نبوده است."