چکیده:
ادبیات تطبیقی علمی است متحول که در طول حیاتش در اروپا و آمریکا تعاریف و گرایش های گوناگونی داشته است. بحث بر سر اروپا محوری گروهی از تطبیقگران، در مقابل موضع گیری گروهی دیگر، که تا چند صباحی موجبات تشتت را فراهم کرده بودند، در اواخر قرن بیستم بعد جدیدی یافت و در نتیجه، زمینه بعضی از مطالعات تطبیقی دوباره متحول شد و مفاهیم جدیدی ارائه گردید. در همین زمینه، ملیت گرایی، که محلی از اعراب نداشت، به شکل گرایش های گوناگونی ظاهر شد. حوزه تطبیقی بعضی از بخش های ادبیات تطبیقی، که وسیع شده است، مثل ادبیات ترجمه، هم اکنون زمینه های تطبیقی چندی، از جمله جایگاه مترجم و ترجمه را فراهم کرده است. در مقاله حاضر به بررسی این روند تا به امروز پرداخته شده است و در مقاطع زمانی گوناگون هم، تعاریف ادبیات تطبیقی مورد بحث قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"P. L ، که به نخستین کتابشناسی ادبیات تطبیقی پرداخت،هاینه در فرانسه(1895)را ارائه کرد؛فرنان بالدنسپرژه regrepsnedlaB ، صاحب چند اثر الگویی همچون گوته در فرانسه(1904)و گرایشهای بیگانه در آثار اونوره دو بالزاک(1927)بود؛گوستاو لانسون nosnaL ، که روش تاریخی را بر رویدادهای ادبی اعمال مینمود،تأثیر قاطعی بر ادبیات تطبیقی داشت؛پل وان تیگم،که ابتدا به جنبههای گوناگون ادبیات تطبیقی پرداخته بود،راهکارهای بعدی آن را،که تا به امروز مورد استفاده است،تدوین نمود؛و ژان ماری کاره ?erraC ، که معرف بعد جدیدی در ادبیات تطبیقی از منظر تصویرشناسی eigologamI یک نویسندۀ سیاح از فرد بومی بود(گیار،1969،ص 33،پاژو، 1994،ص 56)،تطبیقگرانی بودند که آثارشان نه فقط به اعتلای ادبیات تطبیقی و جایگاه آن در دانشگاه میپرداختند،بلکه رستاخیزی هم برای زبان فرانسه بود که این آثار در آن زبان نوشته شده بودند و در نتیجه گرایش تأثیر و تأثر در ادبیات تطبیقی،که خود به مطالعۀ ارتباطهای ادبی بین دو یا چند قوم میپردازد،منجر به تکوین مکتب فرانسوی )elocE esia?cnarf( شد(وان تیگم،1951،ص 43،پیشوا و روسو،1967،ص 85).
علیرغم آن،این رشته،که پیوسته تحول مییابد و قلمروهای جدیدی هم میگشاید،هنوز بهعنوان«دانش نو»(نجفی،1351، ص 435)و یا یک«رشتۀ جوان»(شورل،1997،ص 5)مطرح است و هنوز تغییر گرایشهای اصولیاش نیز گاه موجب تأمل است،مثل مفهوم پیشین،که با آثار تطبیقگران بزرگی همچون رنه اتیامبل،بر محور ادبیات جهانی بود،لیکن دوباره معطوف به اروپا محوری شده است (سویه و تروبتسکوی،1997،صص 14-15)،آن هم در حالی که ادبیاتهای ملی در دنیا زمینههای خاص خود را میپرورانند و ادبیات شرقی هم به همین منوال عمل میکند."