چکیده:
پژوهش فروید با عنوان «شگرف» زیر عنوان ادبیات روان کاوانه مطرح می شود. این مقاله، دو اثر از ادبیات کهن فارسی را از دیدگاه گونه ادبی وهمناک بررسی می کند: گنبد سیاه از نظامی گنجوی که متنی شگفت است و حکایتی از فرج بعد از شدت (از تنوخی) که متنی شگرف است. این آثار زیر مجموعه نوع ادبی دیگری اند که وهمناک/ فانتاستیک نام دارد و در آن ترس و تردید خواننده شرط اول محسوب می شود: بسته به این که خواننده حوادث داستان را به علل طبیعی نسبت دهد یا فراطبیعی، داستان به ترتیب زیر عناوین شگرف و شگفت قرار می گیرد. روایت فرج بعد از شدت، به محرمات و ممنوعیت های حاکم بر جامعه می پردازد. دختر قاضی شهر با عمل نباشی، ممنوعیتی را نقض می کند و علیه پدر و جامعه که زنانگی او را فراموش کرده اند، شورش می کند.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله،دو اثر از ادبیات کهن فارسی را از دیدگاه گونهء ادبی وهمناک بررسی میکند:گنبد سیاه از نظامی گنجوی که متنی شگفت است و حکایتی از فرج بعد از شدت(از تنوخی)که متنی شگرف است.
این آثار زیر مجموعهء نوع ادبی دیگریاند که وهمناک/فانتاستیک نام دارد و در آن ترس و تردید خواننده شرط اول محسوب میشود:بسته به اینکه خواننده حوادث داستان را به علل طبیعی نسبت دهد یا فراطبیعی، داستان به ترتیب زیر عناوین شگرف و شگفت قرار میگیرد.
پیشینه نظری بحثمطالعهء موردی گنبد سیاه و فرج بعد از شدت زمینهء اصلی نوشته،بررسی دو اثر از آثار کهن ادبیات فارسی از دیدگاه آموزههای فانتاستیک/وهمناک (Fantastic) است که از جانب فروید و تزوتان تودرف ارائه شده است.
پس هرگاه وقایع عجیب، ترسناک و دیرباور یا اصلا باورناپذیر داستان را بتوان در چاچوب قوانین طبیعت توجیه کرد، وهمناک به سمت شگرف متمایل میشود که بر ترس خواننده و نه تردید او تأکید میکند (فرج بعد از شدت)؛هرگاه وقایع علل فراطبیعی بیایند و خواننده امر فراطبیعی را به منزلهء امر فراطبیعی بپذیرد،وهمناک وارد حوزهء شگفت میشود که بر شگفتی خواننده تأکید میکند(گنبد سیاه).
به محض اینکه خواننده درمییابد رخدادهای روایت در جهانی غیراز دنیای واقعی رخ دادهاند،وهمناک وارد حوزه شگفت میشود و همینکه خواننده به واقعیت ملموس برمیگردد و سعی میکند برای سطح ظاهری رخدادهای روایت،معنایی دستوپا کند،روایت گنبد سیاه وراد حوزه تمثیل می-شود:حکایت دخترک هندو،در اصل یک روایت معرفتی یا به تعبیری یک جستوجوست اما نه جستوجوی یک شیئی،بلکه جستوجوی معنا:«دور افتادن از اصل وجود»."