خلاصه ماشینی:
"دوستان خوشحال شدند و عکسی به یادگار برداشتند تاسندی باشد در اثبات این که موافقتنامه برقراری روابطسیاسی جمهوری اسلامی ایران و تاجیکستان را چه کسیتایپ کرده است!و هما جا در دلم کسانی را که سالهاپیش در مدرسه به من ماشین نویسی آموخته بودند،دعاکردم و یاد حکایتی کوتاه افتادم که در همان دوران درکتاب فارسی پنجم ابتدایی آمده بود که:«آوردهاند که گشتاسب از پای تخت خویش دورشد،به کشور روم رفت در آنجا از مال دنیا چیزی همراهنداشت ننگش آمد که حاجت خویش بمردم برد دراینحال بخاطر آورد که وقتی در سرای پدر و آهنگرانکارد و تیغ و رکاب میساختند و وی هر روز گرد ایشانمیگشت و کارهای ایشان میدید و اکنون چیزی از آنصناعت را بخاطر دارد به دکان آهنگری رفت و گفت مناین صناعت را میدانم.
بیرنگکوهدامنی غزلی خواند با مطلع:{Sمیترسم از سیاهی شب آفتاب کو#ظلمت و زد و به کوچه من،ماهتاب کوS}پیش از این با این شاعر و شعر او از رهگذر کتاب«نمونههایی از شعر دری افغانستان»(از انتشارات بنیادفرهنگ ایران شماره 255)آشنا بودم و یادم هست غزلیاز او را سخت مناسب حال و هوای روزها و هفتههایپر حادثۀ قبل از بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت یافتهبودم و گاهی آن را در سخنرانیهای همان زمان در جمعدانشجویان میخواندم و آن غزل این بود:«پرواز یک عقاب»{Sیاران سپیده سر زده از دشت خاوران#چشم انتظار ما و شمایند دیگرانS}{Sخندیده آفتاب صفا بخش بیزوال#بر باد باد هستی این دیر یاورانS}{Sبر جان ما چه رخنه و بیدا میکند#این تلخی و سیاهی و اندوه بیکرانS}{Sاز بس که روزگار زمستان دراز شد#یخ بسته آسمان و فرو مرده اخترانS}{Sخیزیم و تا به خانۀ خورشید ره بریم#همراه ما صداقت دست دلاوران#این باغسار غمزده را گل نشان کنیمS}{Sبسیار شد وزیدن باد خزان بر آن#ناید به سالها و مخواهید این حدیث#پرواز یک عقاب ز خیل کبوترانS}(به تصویر صفحه مراجعه شود)صحن مسجد جامه شهر دوشنبهحمید سبزواری چهار پارهای خواند که به مناسبتهمین سفر سروده بود و پایانی دلنشین و صمیمی داشتکه میگفت:{Sای ز شب رسته ملت تاجیک#این فروزنده صبحدم تبریکS}{Sبشنو از من سلام ایران را#عصر آزادی از ستم تبریکS}خانم سپیدۀ کاشانی هم یک غزل خواند به نام«یکشاخه گل»و با مطلع:{Sشاخهای گل ارمغان از صد چمن آوردهایم#از گلستان وطن،مشک ختن آوردهایمS}مصطفی رحماندوست هم گفت من شاعر بچههاهستم و شما هم با شعرهای من در مجلۀ«چشمه»کهخودتان منتشر میکنید آشنا هستید،آن وقت یکی دوشعر هم خواند."