خلاصه ماشینی:
"برای مثال مؤلف المآثر و الآثار،بدن جسمی ناصر الدینشاه را که از بدن مثالی او متأثر بوده،چنان توصیف میکند که گوییبدنی اینچنین کامل نمیتواند مانند بدن بقیهی مردم پس از مرگ بهجسد تبدیل شود،زیرا با بدن مثالی شاه پیوند دارد و هالهای مقدسآن را دربر گرفته است.
در فصل اول با عنوان«دو بدن شاه»،به این بحث اشاره میکند کهشاه خود را سایهی خدا میدانست و همه مردم زیر سایهی او،اینموجود نامتناهی اساطیری،بودند.
این بدن جسمی شاه حتی بعد ازمرگ هم اهمیت دارد و نباید به آن بیحرمتی شود و باید آن را با عزتتشییع کنند.
اگر براساس تفکر اسطورهای،شاه صاحب سه بدن جسمی زوالپذیر،مثالی-نمادین ماندگار و مذکر است،بنابراین عکس او نه یک عکسساده مثل عکسهای سایر مردم،بلکه تمثال است و حرمت دارد.
شاهی موفق است که معانی و رموز لباس پوشیدن را به خوبیبداند و میان بدن جسمی و نمادینش تعادل برقرار کند و به دانشفاصلهگذری میان این دو مسلط باشد.
شاهمرگیرویدادی است که برخورد و پشت سر گذاشتن آن به فراست و احتیاطنیاز دارد،زیرا شاه برخلاف تودهی مردم دارای یک بدن جسمی نیستکه پس از مرگ،آن را به خاک بسپارند.
ناصر الدین شاه زمانی که کشته شد هنوز بر مسندقدرت بود،اما اگر شاهی از قدرت هم خلع شده باشد،مشروط به آن کهبدن سیاسیاش در کالبد جانشین او به حیات خویش ادامه دهد،بدنجسمی او(حتی پس از مرگ)دارای احترام است.
اما زمانی که خود شاه هم بپذیرد که دیگر به آخر&%17113JTKG171G% خط رسیده ممکن است قهرمانانه به استقبال مرگ برود با این امید کهبه همه ثابت کند که از مردن نمیترسد تا شاید تصویر اسطورهایاشدر ذهن مردم جاوید بماند."