خلاصه ماشینی:
"(ص 64) نویسنده با این توضیحات سرانجام به جمعبندی مطالب میپردازد و برداشتمورد نظر از معنا را بر پایههای اصول زیر تعبیر میکند: 1-معنا ماهیتی اجتماعی فرهنگی دارد؛ 2-معنا فرآیندی بیناذهنی و ارتباطی است؛ 3-شناخت بر پایهی معنا صورت میگیرد؛ 4-پس ساختار معنایی و مفهومی یک چیزند؛ 5-شکلگیری،تحول و ساختار نظامهای نشانهای مبتنی بر معناست؛ 6-در نتیجه،دستور نظامهای نشانهای،و به طور خاص زبان،معنابنیاداست؛ 7-زبان و نظامهای نشانهای،منابع و قابلیتهای بالقوهای در اختیار کاربرانآنها هستند؛ 8-این منابع و قابلیتها طی تعامل با جهان و دیگران،انبارش و اندوختهمیشوند و شکل میگیرند؛ 9-شیوهی معناپردازی صرفا مبتنی بر واسطهگری زبان نیست و دیگرنظامهای نشانهای نیز مستقل از زبان یا همزمان با آن در کارند؛ 10-واحد معنا متن است؛ 11-معنا صرفا منظور یا نیت تولیدکنندگان متن،یا در درون متن یا بیرونمتن نیست،بلکه همزمان متأثر از همهی آنهاست که البته بسته به شرایطمختلف،تأثیرگذاری هریک از آنها کمتر یا بیشتر میشود؛ &%17115JTKG171G% 12-معنا از جهتی تفسیر تولیدکنندهی متن از متنهای پیشین درون ذهناست که آنها نیز حاصل تجربه و تعامل او در بستر سپهر نشانهای فرهنگاست،و از جهتی تفسیر خوانشگر متن است؛ 13-پس فهم هرکس مبتنی بر تفسیر اوست که طی فرآیند معناپردازیشکل میگیرد؛ 14-پس معنا،تفسیر و فهم،و شاید واژههای همانند آنها چیزهای جدای ازهم نیستند،بلکه صرفا برچسبهایی هستند که بسته به این که از چه زاویهیدیدی به آن نگاه شود و به چه جنبهای از آن توجه شود،به یک چیز زدهمیشود."