چکیده:
با توجه به روند پرشتاب تغییرات و تحولات در محیط منطقهای و بینالمللی در زمان کنونی، کشورها و مدیران سیاسی آنها، باید خود را برای ایجاد تغییرات لازم در نگرشها و آیینهای روابط خارجی خود آماده کنند. عدم توجه به این واقعیت و در نتیجه کاهش محسوس در موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران در سیاست منطقهای خود در سالهای گذشته و پیشنهاد برای تغییر آن، نقطه تمرکز این مقاله است. باور ما در این مقاله این است که جمهوری اسلامی ایران باید جغرافیای تمرکز سیاست خارجی خود را از کشورهای عربی خاورمیانه به عنوان منطقه نفوذ خود به کشورهای شرقی و شمال شرقی خود تغییر دهد. این مقاله باور دارد که با این تغییر نه تنها تعارضهای منطقهای ایران کاهش پیدا میکند، بلکه ایران میتواند با افزایش نفوذ خود در شرق از حمایت قدرتهای بزرگی چون ایالات متحده، اروپا و حتی قدرتهای منطقهای چون عربستان سعودی بهرهمند باشد. نویسنده با استفاده از نظریههای واقعگرایانه در حوزه عملکرد سیاست خارجی در جهت تأمین منافع ملی با استناد به تداوم تعارض میان حوزههای نفوذ ایران و کشورهای عربی در منطقه، استدلال میکند که تغییر در تمرکز منطقهای روابط خارجی ایران از غرب (منظور خاورمیانه عربی) به شرق در هر دو امتداد آن یعنی شبه قاره و آسیای مرکزی نه تنها کمک به راهگشایی در بن بستهای سیاست خارجی می کند، بلکه می- تواند جایگاهی معتبرتر و بالاتر را برای ایران در سطح جهانی به ارمغان بیاورد.
It can be claimed that no other country in the world possesses such a geopolitical situation. Although such a situation provides the country with a set of opportunities، any wrong decision-making، apart from national and international realities، in choosing the focus of policies and foreign relations activities may turn it into a ground for crisis and continued failure for Iran. This paper seeks to trace the roots of problems in Iran's external relations from the perspective of its geographical focus and to make suggestions for rectifying it. Considering political، economic and geopolitical changes in recent years on the regional and world scales، the author believes that change in the regional focus of Iran's foreign relations from the west (i.e. the Arab Middle East) to the east in both the Indian Subcontinent and Central Asia not only will help open the deadlocks in foreign policy.
خلاصه ماشینی:
نویسنده با استفاده از نظریههای واقعگرایانه در حوزه عملکرد سیاست خارجی در جهت تأمین منافع ملی با استناد به تداوم تعارض میان حوزههای نفوذ ایران و کشورهای عربی در منطقه، استدلال میکند که تغییر در تمرکز منطقهای روابط خارجی ایران از غرب (منظور خاورمیانه عربی) به شرق در هر دو امتداد آن یعنی شبه قاره و آسیای مرکزی نه تنها کمک به راهگشایی در بن بستهای سیاست خارجی می کند، بلکه می- تواند جایگاهی معتبرتر و بالاتر را برای ایران در سطح جهانی به ارمغان بیاورد.
با توجه به این واقعیتها، پرسش کلیدی آن است که با چنین وضعیتی چه تحولی در سیاست خارجی ایران باید شکل بگیرد؟ بدون شک برای تأمین منافع ملی کشور در حوزه رفتار و روابط خارجی، در پیش گرفتن سیاستها و تدابیر مختلف کاری الزامی است.
Nsa. com/2025 اساس و برمبنای مطالعات اولیه، باور ما این است که شکلگیری تحولی در راستای تغییر تمرکز سیاست خارجی جمهوری اسلامی از کشورهای غرب خود در خاورمیانه، به کشورهای شرق و شمال شرقی سرزمین خود، بستر لازم را برای تأمین منافع ملی ایران در شرایط جدید منطقهای و بینالمللی به وجود بیاورد.
همزمان با تداوم حمایت کشورهای عرب از عراق که در ضمن سنی نیز بودند، در جنگ علیه ایران شیعه، دولت شیعه تهران را برآن داشت تا اندک اندک با تأکید بر باور مذهبی خود و حمایت از اقلیتهای شیعه در چند کشور عربی، خود را به عنوان یک قدرت جدید در منطقه که خواهان نقش رهبری است، به جهان معرفی کند.
اما مهمتر اینکه این سیاست باعث کاهش تنش میان ایران و کشورهای مسلمان عرب در منطقه خاورمیانه و افزایش نفوذ و اقتدار منطقهای و جهانی کشور خواهد شد.