خلاصه ماشینی:
»(همان:197) دکتر کاردگر در ردّ سخن شمس فخری و اثبات اینکه شاعرانی پیش از او در این بحر به پارسی شعر گفتهاند، بیتی را از ناصر خسرو در بحر مقتضب از کتاب فرهنگ کاربردی اوزان شعر فارسی نقل میکنند و سپس خواننده را به دیوان ناصر خسرو ارجاع میدهند!(همان:65-66) اگر ایشان بیخبری شمس فخری را از بیت ناصر خسرو،عدم تسلّط وی بر پیشینۀ کاربرد اوزان شعری میانگارند، اشکالات عروضی صاحب المعجم را بر چه تعبیر میکنند؟!(رک:ثروتیان،1356:125)و نیز(رک:ذکر الحسینی، 1368:578-583).
آیا مؤلفان آنها را باید از آوردن چند شاهد مثال عاجز و درمانده بدانیم؟دیگر اینکه آیا صرف نیاوردن چند شاهد مثال شعری در برخی اوزان، آن هم کم کاربرد،دلیل ناکامی شاعر در ارائۀ شواهد و عدم تسلّط وی بر عروض فارسی است؟چگونه میتوان دقت نظر مؤلّف را در نقد آراء شمس قیس و رشید الدین و طواط نادیده گرفت؟داوریهایی از این دست نسنجیده و مغایر با اخلاق علمی،نه تنها نادلپسند است بلکه از استحکام سخن محقق وثوق مخاطب به متن میکاهد.
از سوی دیگر آیا میتوان با توجّه به دیدگاههای امروزی از مؤلّف قرن هشتم انتظار داشت کتاب عروضیای تألیف کند که از گرایشهای عربی به دور باشد؟ مصحح در صفحۀ 51 کتاب به تقلید شمس فخری از کتب عربی و آثار فارسی چون المعجم و معیار الاشعار اشاره کرده است.
دکتر کاردگر قبل از تصحیح و چاپ این کتاب باید توجه میداشتند که: 1-پایان نامۀ دکتری نگارنده با عنوان«تصحیح و شرح تحلیلی معیار جمالی و مفتاح ابو اسحاقی تألیف شمس فخری اصفهانی»با راهنمایی آقای دکتر جمشید مظاهری در دانشگاه اصفهان به سال 1385 انجام پذیرفته است.